۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۰, جمعه

یورش وحشیانه گارد زندان و شکنجه قرون وسطائی یک زندانی دیگر


بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" یکی از زندانی سیاسی بند 1 زندان گوهردشت کرج بطرز وحشیانه ای توسط آخریان رئیس بند 1 مورد شکنجه جسمی و توهینهای اخلاقی قرار گرفت.


روز سه شنبه 7 اردیبهشت ماه زندانی سیاسی مرتضی صادقی 34 ساله به سلولی که محل شکنجه زندانیان می باشد توسط حسن آخریان رئیس بند 1 برده شد و پس از اینکه به او دست بند و پابند زدند همراه با چند پاسدار بند با باتونهای برقی و معمولی برای مدتی طولانی او را مورد شکنجه قرار دادند.سپس برای تحقیر کردن وی موی سر او را زدند. شکنجه های وحشیانه و غیر انسانی آخریان تنها به خاطر اینکه به او گفته بود در سلولها جای برای استراحت من وجود ندارد.


حسن آخریان از شکنجه گران زندان گوهردشت و رئیس بند 1 قصد دارد که او را برای مدتی به سلولهای انفرادی بند 1 معروف به سگدونی منتقل کند.در حال حاضر این زندانی را به سالن 3 بند1 منتقل کرده اند که محل نگهداری زندانیانی که دچار ناراحتی حاد روحی و دارای کارت قرمز هستند و همچنین زندانیان بسیار خطرناک می باشند نگهداری می شود.


لازم به یادآوری است زندانی مرتضی صادقی 17 بهمن 1386 به اتهام همکاری با شبکه های ماهواره ای فارسی زبان دستگیر و محکوم به 2 سال زندان و 70 میلیون تومان جریمه شد. از پایان محکومیت او چند ماه می گذرد ولی از آزادی او خوداری می کنند . علت ادامه بازداشت او را مبلغ 8 میلیون و 200 هزارتومان باقی مانده از جریمه 70 میلیون تومانی عنوان می کنند. بنابه گفته وی او اقدام به تهیه فیلم مستندی از گفته های شورای شهر و بعضی از شهرداران مناطق مختلف نموده است که در آن ثابت می شود که چند میلیارد تومان از بودجه شهر را اختلاص کرده اند این فیلم از شبکه های مختلف ماهواره ای فارسی زبان منتشر شده است و شاکیان او 12 نفر از اعضای شورای شهر و 11 شهردار می باشند.


از طرفی دیگر روز پنجشنبه گارد زندان به سلولهای زندانیان بی دفاع یورش برد و آنها را با توهین و رفتارهای وحشیانه ازسلولهای خود خارج کردند و به محوطه بند در زیر باران برای چند ساعت نگه داشتند. این یورش از ساعت 08:30 آغاز و تا ساعت 11:00 ادامه داشت.گارد زندان حداقل وسایل موجود زندانیان را تخریب و مقداری از آنها را با خود برد. آنها کارتهای تلفن تنها دلخوشی زندانیان که با آن می توانند با خانواده های خود تماس داشته باشند را ضبط و با خود بردند. همچنین موارد غذایی که با هزینه های زیاد از فروشگاه زندان تهیه کرده بودند را یا مصرف کردند و یا اینکه با خود بردند.


فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران ،شکنجه های قرون وسطائی زندانیان بی دفاع و یورشهای وحشیانه گارد زندان را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر و مراجعه بین المللی برای پایان دادن به شکنجه های مستمر و سازمان یافته در زندانیهای ایران خواستار اقدامات عملی است.


فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران


10 اردیبهشت 1389 برابر با 30 آپریل 2010


گزارش فوق را به سازمانهای زیر ارسال گردید:


کمیساریای عالی حقوق بشر


کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا


سازمان عفو بین الملل

۱۳۸۹ اردیبهشت ۹, پنجشنبه

«قانون» تناقض‌گوئی!



فضای سیاسی‌ای که در حال حاضر بر کشورمان حاکم شده، ‌ برخلاف تمامی گمانه‌ها، از یک نظر کلی تفاوت چندانی با دوران «طفولیت سیاسی» ایرانیان،‌ یعنی سرآغاز جنبش مشروطه ندارد. امروز نیز همچون آغاز دوران مشروطه‌طلبی، ملت ایران در صفوف آشفته و پریشان، در قلب ساختارهائی متمرکز شده‌‌ که از هیچگونه تحول چشم‌گیری در راستای پذیرش اصول «مدرنیتة» سیاسی و فلسفی عبور نکرده‌اند. به طور مثال، جنبش سبز که امروز خود را میراث‌خوار «انقلاب اسلامی» و سنت «امام راحل» معرفی می‌کند، یک تحرک متکی بر چند شخصیت متحجر «سازمانی» بیش نیست. و از هم امروز «جنبش» کذا تلاش دارد تا این افراد را به «بت‌های عیار» سیاسی تبدیل کند؛ همان پروسة شخصیت‌سازی و شخصیت‌پرستی معمول. فریادهای «حسین، حسین، میرحسین!» که گویا خیلی هم به مذاق «مبارزان» خوش‌ ‌آمده بود، به خوبی ابعاد این مشکل اجتماعی را به نمایش می‌گذارد.

به عبارت دیگر، ملت ایران جهت حفظ حضور سیاسی خود در میانة آنچه «مبارزات» می‌پندارد، فاقد هرگونه تکیه‌گاه تشکیلاتی،‌ صنفی، گروهی و سندیکائی، حتی عقیدتی و حزبی است. اینبار نیز همچون تجربیات گذشته، «ملت» در مجموعه‌هائی فاقد «اهداف گروهی و قشری» و «هویت اجتماعی» ظاهراً فعال شده. به صراحت بگوئیم این نوع «فعالیت» از منظر تشکیلاتی و سازماندهی بیشتر یک آشوب عمومی است تا یک تحرک آگاهانة اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در مسیر اهدافی شناخته شده و معین. شاهدیم این ویژگی، یعنی نبود یک برخورد تشکیلاتی و سازمانی در تحرکات سیاسی، پس از آغاز مبارزات دوران صدرمشروطه پیوسته در دیگر رخدادهای سیاسی کشور نیز تکرار می‌شود. و هر بار شاهد نوعی «جنبش فراگیر» اجتماعی هستیم که در آن از تاجر میلیاردر و خان قاجاری، تا کنیز زرخرید و غلام‌سیاه زنگباری همگی «شرکت» فعال دارند! پر واضح است این قماش جنبش که به دلیل استبداد حاکم آناً تبدیل به یک تحرک فراگیر و آشوب عمومی می‌شود نه «تفاوت‌ها» را برمی‌تابد، و نه برای نگرش‌های متفاوت سیاسی، فرهنگی، دینی و ... اعتنا و اهمیتی قائل است. چنین «جنبش‌هائی» در مسیر حرکت خود نمی‌توانند به نوعی «مسئولیت‌پذیری» در ادارة امور کشور دست یابند.

استبدادی که چنین جنبش‌هائی در عمل بر علیه آن علم مبارزه برافراشته‌اند خود تبدیل به الگوی حکومت آینده می‌شود. دلیل نیز کاملاً روشن است، نبود پایگاه مشخص اجتماعی، اهداف جنبش را هر روز گنگ و گنگ‌تر می‌کند و نهایت امر رهبران فقط به حفظ قدرت سیاسی از طریق تکیه بر نظامیان بسنده خواهند کرد. این همان «نتیجه‌ای» است که ملت ایران پس از شکست جنبش مشروطه پیوسته از تحرکات سیاسی خود به دست آورده؛ خروج از یک دیکتاتوری جهت پای گذاشتن به دیکتاتوری جدید. ابزار تحمیل این دیکتاتوری نیز همچنان «واحد» و «یک‌سان» باقی مانده، تکیه بر تشکیلات نظامی‌ و امنیتی‌ای که پس از کودتای «میرپنج» توسط انگلستان و سپس آمریکا در کشور پایه‌ریزی شده.

البته در اینجا می‌باید تمامی جنبه‌های «واقعیات سیاسی» کشور را مد نظر قرار داد. بالاتر گفتیم که امروز شخصیت‌های «سازمانی»، یعنی رهبران سبزها و «مخالف‌نمایان» و اصلاح‌طلبان و ... که تحت عنوان «مبارزه با دیکتاتوری» فعال شده‌اند، در همان چارچوبی به تحرکات خود ادامه می‌دهند که روال معمول نزد «دیکتاتور» فعلی است، دولتی که گویا روش‌های‌اش را اینان «محکوم» می‌کنند! به طور مثال، دولت احمدی‌نژاد موجودیت و مشروعیت «سبزها» را به زیر سئوال می‌برد، و بارها از اینان تحت عنوان «خس و خاشاک» نام برده! ولی سبزها نیز بیکار ننشسته‌اند، اینان به نوبة خود موجودیت و مشروعیت سیاسی مخالفان حکومت اسلامی را مردود می‌دانند. دولت «دیکتاتور» تبلیغات، وبلاگ‌ها و سایت‌ سبزها را «فیلتر»، سانسور و یا توقیف می‌نماید، سبزها نیز به نوبة خود وبلاگ‌ها، سایت‌ها و مراکز اسناد مخالفان حکومت اسلامی را شامل «سانسور» شبکة اینترنتی خود می‌کنند!

یا اینکه، دولت «دیکتاتور»، با تکیة بی‌قیدوشرط بر اصل «ولایت‌فقیه»، قرائت ویژة خود را از قانون اساسی ارائه می‌دهد،‌ و قرائت‌های دیگر را به طور کلی متهم به مخالفت با «اسلام» می‌کند. سبزها نیز با تکیه بر «قرائت سبز» از قانون اساسی فعلی، تمامی تضادهای بنیادین در متن آن را نفی کرده، خواهان «اجرای قانون اساسی» در کشور می‌شوند،‌ و همة مخالفان این قانون را به «ساختارشکنی» متهم می‌کنند! خلاصه بگوئیم، این «جنبش سبز» در عمل و در واقع یک «مینیاتور» از دیکتاتوری حاکم است که جهت نشان دادن «در باغ سبز» و خر کردن خلق‌الله خود را «طرفدار دمکراسی» هم جا زده.

ولی از طرف دیگر، در قلب هیجاناتی که به دلیل فعالیت همین شخصیت‌های «سازمانی» جنبش سبز در سطح کشور به راه افتاده، شاهدیم که «مخالفان» نیز دقیقاً بر پایة همین «جمع‌گرائی» و نفی مواضع صریح اجتماعی، فرهنگی و گروهی پای به میدان گذاشته‌اند! اینان نیز هر کدام در چارچوب انتظارات‌شان پیرامون بحران‌‌های اخیر موضع‌گیری «نمایشی» می‌کنند. یا تبدیل به مجیزگوی راستین «جنبش سبز» می‌شوند، و یا مرتباً از «مردم» حمایت به عمل می‌آورند! ولی می‌دانیم که واژة «مردم» اصولاً از نظر سیاسی فاقد معناست. «مردم» نه طبقة اجتماعی را شامل می‌شود، نه نشاندهندة اهداف فلسفی و سیاسی و فرهنگی است و نه اشاره‌ای به ساختارهای حزبی و سندیکائی و صنفی دارد. واژة «مردم» و اهمیت کاربردی آن در گفتمان سیاسی گروه‌های مختلف، فقط به دلیل زیست دیرینة فاشیسم است که اینگونه در کشور «معمول» شده. اگر قرار باشد جامعه از فاشیسم پای بیرون بگذارد، این «واژه» می‌باید از سخنان سیاست‌مداران و سازمان‌ها به طور کلی حذف شود. چرا که فقط مرده‌ریگ نگاهی جمع‌گرا، گنگ و سرکوبگر و نمایندة تفکر فاشیستی است.

از این گذشته این گروه‌ها که امروز اینچنین بر طبل «مردم» می‌کوبند، آیا فراموش کرده‌اند که این «مردم»، همان آشوبگران و تظاهرکنندگان حرفه‌ای و دیرینة خیابانی در حکومت اسلامی‌اند؟ گسترش این نظریة واهی و مبتنی بر دروغ در افکار عمومی که بر اساس آن افراد «عادی»، طی یک «دگردیسی» ناگهانی اداره، خانه و کاشانه، مطب، داروخانه، صندلی دانشگاه و دکان و کارگاه و تعمیرگاه را ترک کرده، چماق‌به‌دست با فریاد و هیاهو در خیابان‌ها با مشتی اوباش حرفه‌ای که تحت نظارت «قرارگاه ثارالله» به خیابان‌ها آمده‌اند درگیر می‌شوند، ‌ از آن داستان‌هاست که فقط در چنتة «بلشویک‌های» هشتاد ساله و بازنشسته می‌توان یافت. چنین صحنه‌ای وجود خارجی ندارد، این «سراب» نیز قسمتی است از همان مرده‌ریگ هشتاد سال فاشیسم حاکم بر کشور ایران.

البته ما می‌پذیریم که برخی افراد کنجکاو یا لشوش خیابانی در چنین درگیری‌هائی شرکت داشته باشند، ولی نطفة اصلی این عملیات توسط محافلی سازماندهی می‌شود که دیروز در تحرکات‌شان وابستگان به گروه‌های سیاسی‌ای را که امروز دم از «مردم» می‌زنند به باد ناسزا می‌گرفتند و برخی اوقات آنان را با سلاح گرم و سرد به قتل می‌رساندند! دقیقاً به همین دلیل است که در چارچوب یک نگرش مسئول، تمامی احزاب و تشکیلات سیاسی کشور می‌باید هر گونه شرکت و همکاری در هیاهوسالاری‌های خیابانی را تا زمانیکه تکلیف مسئله‌ای به نام «امنیت سیاسی شهروند» معلوم نشده به طور کلی تحریم کنند.

ولی این تحریم صورت نخواهد گرفت، دلیل نیز روشن است. نخست اینکه این «مردم» از آنجا که آلت‌فعل محافل‌اند، چه گروه‌ها و احزاب محکوم کنند و چه تأئید، به هر حال جهت آشوب‌آفرینی به خیابان‌ها اعزام خواهند شد! در نتیجه، گروه‌ها و تشکیلات سیاسی به عادت معمول و همیشگی به حساب خودشان می‌خواهند زرنگی کرده، «سوار خر بی‌صاحب» شوند. خلاصه، همان زرنگی‌ای را صورت دهند که در زمان حضرت امام ‌خمینی انجام دادند؛ یادمان نرفته آن‌ها را که قرار بود پس از رفتن شاه، آخوندها را طی چند هفته جارو کنند و حکومت ایده‌آل‌شان را مستقر نمایند! این‌ها که از چپ‌افراطی تا جبهة ملی را شامل می‌شدند، هنوز که هنوز است در انتظار سرآمدن همان چند هفته باقی مانده‌‌اند! خلاصه بگوئیم، سوار شدن بر موجی که محافل استعماری به راه می‌اندازند، امکانپذیر نیست. موج استعماری برای سوار شدن عوامل استعمار به راه می‌افتد، و پای گذاشتن در این مسیر احمقانه برای آنان که از حمایت استعماری برخوردار نیستند، فقط راه به فاجعه خواهد ‌برد.

این فضای «استثنائی» و بسیار خطرناک که از دیرباز بر سیاست کشور ایران سایه انداخته هم بازتاب مسائل و مشکلات جامعه است و هم به مجموعة گسترده‌ای از معضلات در قلب جامعة ایران جان می‌بخشد. ادعای ارائة یک صورتبندی «فراگیر» از عوامل این بحران و بازتاب‌های آن کار عبثی خواهد بود، این تحقیقی است که می‌باید در گروه‌های کاری و تحت نظارت دانشگاهی انجام گیرد، در اینجا ما به صورتی شتابزده لایه‌ای سطحی از این معضل را به نمایش گذاشتیم.

در ادامة مطلب امروز نگاهی کوتاه خواهیم داشت به مصاحبة موسوی با سایت کلمه. می‌دانیم که ایشان از هر فرصتی جهت حمایت از «اهداف والای» جنبش‌سبز استفاده می‌کنند، و دقیقاً جهت نشان دادن همین «اهداف والاست» که ما نیز همزمان به این مصاحبه نگاهی می‌اندازیم. سعی داریم در این بررسی به مسائلی بنگریم که موسوی در این مصاحبه آن‌ها را از بعد مطلوب این «جنبش» بررسی می‌کند. به طور مثال، موسوی سخن از حضور خودجوش «مردم» در تظاهرات مختلف، خصوصاً برای سالگرد «انقلاب اسلامی» به میان می‌آورد.

«افتخار واقعی به شرکت خودجوش مردم در راهپیمائی 25 خرداد و مراسم‌های بعد از آن است و نه راهپیمائی‌های مهندسی شده یا احیاناً اجباری با این همه هزینه و فضای امنیتی و ارعاب»
منبع: سایت کلمه، هشتم اسفندماه 1388

همانطور که بالاتر عنوان کردیم، در اینجا به صراحت می‌بینیم که تکیه بر این نوع تحرکات «خودجوش» فقط می‌تواند نشانة امتداد نگرش «حذفی» در یک روند سیاسی باشد، نگرشی که بر مرده‌ریگ فاشیسم تکیه دارد. می‌دانیم که در صورت احقاق حقوق واقعی ملت ایران یعنی برقراری یک دمکراسی سیاسی، تحرکات «خودجوش» می‌باید جای خود را به تحرکات «مشخص» و متعین واگذار کند. و آنان که این تحرکات به اصطلاح خودجوش را «ایجاد» می‌کنند، اهداف سیاسی و واقعی خود را به صورت سازمانی و تشکیلاتی در اختیار مطبوعات، رسانه‌ها و دیگر مراجع ذیصلاح قرار داده، در مجلس قانونگزاری از نمایندگان وابسته به جریان خود بخواهند تا دولت را در چارچوب قوانین به استیضاح بکشاند. ولی نمایندگان وابسته به جنبش سبز در مجلس شورای جمکران همانطور که می‌بینیم «آلو» را محکم در دهان نگاه داشته‌اند.

به عبارت دیگر، به خیابان آوردن گروه‌های مشخصی از مردم، به هر تعداد و به هر بهانه نمی‌تواند فی‌نفسه دلیلی بر توجیه مواضع سیاسی یک جریان شود. اگر حضور گستردة افرادی را در سطح جامعه نشانة «حمایت مردمی» و نهایت امر «مشروعیت» یک گروه معرفی کنیم، بالاجبار در برابر پدیده‌های یکسان نیز می‌باید همین عکس‌العمل را نشان دهیم. خلاصة کلام، در یک جامعة بهنجار و نزد شخصیت‌های سیاسی مسئول، «تجمع مردم» و هجوم به خیابان نه تأئیدی است بر یک سیاست و نه تکذیب آن. در نمونة تظاهرات پس از انتخابات، و در قلب یک جامعة سرکوب شده، این «هجوم» می‌تواند دلائل بسیار گسترده‌ای داشته باشد؛ آقای موسوی در این مصاحبه بر اساس آنچه طی سه دهة گذشته در حکومت اسلامی رایج شده، هیاهوی جمعیت را به معنای «حمایت از مواضع»‌ سیاسی خودشان تحلیل کرده‌اند. ولی به استنباط ما این «تحلیل» هیچ پایه و اساسی ندارد، چرا که شرایط واقعی جامعه هنگام این بحران‌سازی به هیچ عنوان مورد التفات آقای موسوی قرار نگرفته.

اگر ایشان از حضور جمعیت چنین «برداشتی» دارند، ما نیز می‌باید بتوانیم استنباط خود را از حضور جمعیت ارائه دهیم. به عقیدة ما مردم نه برای تأئید آقای موسوی که جهت تکذیب حکومت اسلامی در تمامیت‌اش به خیابان‌ها آمده بودند. حال اگر آقای موسوی ترجیح می‌دهند قرائت خود را حفظ کنند، می‌باید قرائت دولت احمدی‌نژاد را نیز از هجوم جمعیت به خیابان‌ها در سالروز «انقلاب» اسلامی بپذیرند. چگونه می‌توان در برابر یک تحرک «گنگ» و بی‌معنا، یعنی حضور «خودجوش معرفی شدة» جمعیت یک قرائت را قبول کرد، و دیگر قرائت‌ها را بکلی مردود دانست؟ اینجاست که برخورد حذفی موسوی و جریان سبز با مسائل سیاسی در جامعه به صراحت مشاهده می‌شود. این همان است که ما ریشة برخورد حذفی و فاشیسم سیاسی در جامعه می‌نامیم و بالاتر آنرا به تفصیل توضیح داده‌ایم. به همین دلیل نیز «معیار» تظاهرات خیابانی را در یک حکومت متکی بر آراء مردم «معیار» به شمار نمی‌آوریم. آقای موسوی در ادامة مصاحبه می‌فرمایند:

«جنبش راه سبز باید به طور مکرر و در هر شرایط و مکان، روی انتخابات آزاد، رقابتی و غیرگزینشی تأکید کند»

همان منبع!

البته اگر این اظهارات را به حمایت بی‌قیدوشرط موسوی از قانون اساسی حکومت اسلامی اضافه کنیم تصویر کامل‌تر خواهد شد. به عبارت دیگر، ایشان در قلب یک قانون اساسی متناقض که تمامی اختیارات را به صراحت در ید ولی‌فقیه قرار داده، هم قصد برگزاری انتخابات «غیرگزینشی» دارند، و هم دوست دارند که همه چیز در چارچوب همین قانون اساسی قرار گیرد. بهتر بگوئیم، آقای موسوی ضدونقیض سخن می‌گویند. قانون اساسی حکومت اسلامی بر پایة آنچه به تحریر کشیده شده، و نه آنچه بعضی‌ها در بوق و کرنا می‌گذارند،‌ به ولی‌فقیه اجازه می‌دهد که راه «اسلامی» و «درست» و شرعی را برای ملت تعیین کند! آقای موسوی نیز در موضعی نیستند که بخواهند «برداشت» ولی‌فقیه را مورد نقد و بررسی قرار دهند. حداقل در این قانون اساسی چنین موضعی برای کسی تعیین نشده. نمی‌توان هم به «قانون» احترام گذاشت، هم مخالفان را به دلیل عدم قبول این قانون «ساختارشکن» خواند،‌ و هم درست بر علیه نص‌صریح همین قانون رسماً قانون‌شکنی کرد!‌

تمامی اظهارات میرحسین موسوی طی این مصاحبه بر محور همین تناقض‌گوئی‌ متمرکز ‌شده. وی هم نگرشی جمع‌گرا، فاشیست و ضد «انسان‌محور» از تحرکات اجتماعی ارائه می‌کند،‌ و قصد دارد تجلیات فاشیستی، یعنی حضور «مردم» را به نفع خود مصادره کند،‌ و هم می‌خواهد با تکیه بر یک قانون «نارسا» و غیرقابل ترمیم، حکومتی «رسا»، مردمی و خصوصاً بسیار مقبول سر کار آورد! باید گفت، آنان که امروز از موسوی حمایت می‌کنند، دقیقاً باید همان‌ها باشند که چهار سال پیش به احمدی‌نژاد رأی دادند! احمدی‌نژاد نیز طی مسابقات انتخاباتی چهار سال پیش‌ همین بساط ضدونقیض‌گوئی‌ را به راه انداخته بود، و دیدیم که در رأس قدرت اجرائی چگونه در رهبری «ذوب» شد! 



منبع لینک

جشن فارغ‌التحصيلي دانشجويان دختر در يمن!




بیانیه مشترک کانون نویسندگان ایران در تبعید و انجمن قلم ایران در تبعید: اول ماه مه پیکار کارگران در راه رهائی بشریت

بیانیه مشترک
کانون نویسندگان ایران در تبعید و انجمن قلم ایران در تبعید


اول ماه مه
پیکار کارگران در راه رهائی بشریت

گذشت بیش از یک قرن و دو دهه از خیزش کارگران آمریکا در سال ١٨٨٦ و ثبت شدن زادروز این نماد مبارزۀ پیکارگرانه در راه رهایی از ستم اجتماعی به نام «اول ماه مه»، نشانه قاطعی بر آزادی­خواهی و کوشش برای بیرون رفتن از بندهای اسارت نیروهای سازنده تاریخ بشری ست.
اول ماه مه، در چشم جهان آزادی­خواه، نقطه درخشان و رهنمودی ست که انسان را به رسیدن به آرمان دیرینه بشری برای ساختن دنیایی بدون درد و شکنجه و سانسور و زندان و اعدام و چپاول و بهره­کشی امید می­دهد و به حرکت وامی­دارد.
رهایی، سخن گفتن در آرامش، بدون بیم از زندان و داغ و درفش، ساختن جهان بر مبنای نیاز انسان و رها شدن از هرگونه بند و زور، انگیزه اساسی کارگرانی بود که در اول ماه مه سال ١٨٨٦، در پی درس­های توده­های رنج کشیده مردم برای آزادی به ­پا خاستند و تاریخ را ساختند.
کانون نویسندگان ایران در تبعید و انجمن قلم ایران در تبعید، طلوع سال­گرد اول ماه مه را درود می­گوید و به احترام جان­های ارزشمندی که در راه رها شدن بشریت از شر زیاده­خواهی و ستم اجتماعی خاموش شدند سر احترام فرود می­آورد.
امید و مبارزۀ مردم جهان و امید مردم ایران که به ویژه اکنون زیر شدیدترین خفقان و سرکوب رژیم جنایت­کار جمهوری اسلامی به پیکاری تازه رو آورده­اند، هم­جنس و از دست همان آرمان­های پیکار کارگران اول ماه مه برای ساختن دنیائی بدون درد و شکنجه و سانسور و زندان و اعدام و چپاول و بهره­کشی است.
گرامی باد پیکار در راه رهایی از هرگونه ستم اجتماعی و فردی.
پیروز باد پیکار برای بنای دنیائی بدون سانسور و زندان و شکنجه و کشتار.

کانون نویسندگان ایران در تبعید                              انجمن قلم ایران در تبعید
اول ماه مه ١٣٨٩

۱۳۸۹ اردیبهشت ۷, سه‌شنبه

بيانيه رسمى شماره ٢ شوراى برگزارى مراسم روز جهانى كارگر سال ٨٩


بيانيه
April 27, 2010
(شنبه - يازده ارديبهشت- تهران - ساعت 5 عصر ، مقابل وزارت كار )
روز جهاني كارگر، حلقه مفقوده ي مبارزات
كارگران و مردم مبارز و آزاديخواه !
از دورجديد اعتراضات مردم ايران عليه ستمگري، نابرابري، ديكتاتوري، سركوب، فقر، فساد، جهل، كشتار، حبس، تبعيد و اقدامات ضد انساني حاكميت سرمايه داري  در ايران، حدود يازده ماه مي گذرد. مبارزاتي كه بهانه ي اعتراض به نتايج انتخابات،‌آغازگاه زماني آن بود ولي ريشه در عمر حاكميت موجود ايران داشت. حاكميتي كه از ابتداي فرمانفرمايي خود با سركوب آزادي ها و مطالبات اقتصادي- سياسي عموم مردم و كارگران و نيروهاي كارگري و سوسياليست و ساير نيروهاي مبارز آغاز كرد و بر بنياد اين سركوب ها به غارت حاصل دسترنج مردم و كسب سود و به بند كشيدن آزادي هاي بدست آمده از مبارزات منتهي به قيام 57 پرداخت.

اعتراض به نتايج انتخابات به زودي در ميان بسياري از معترضين تبديل به نفي كليت نظام و پيدايش زمينه اي براي نقد و بازنگري و دقت در هردو جناح درون حكومت شد. بسياري به درستي  و به سرعت در فضاي ايجاد شده عليه ديكتاتوري، حكومت ديني، فقر و نابرابري و شرايط غير انساني تحميل شده بر مردم شعار دادند. اصلاح طلبان حكومتي، سراسيمه اين اقدامات را " ساختار شكنانه " خواندند و خواستار بازگشت به قانون اساسي و انديشه هاي " امام " شدند. اما واقعيت اين است كه منافع و مطالبات اكثريت مردم از خواسته ها و موجوديت اصلاح طلبان و نيز رقيب آنان در جناح اصولگرا، جداست و حتي در مقابل آن قرار دارد.
درس هاي اتفاقات ِ نه تنها يك ساله ي اخير بلكه سي سال حاكميت جمهوري اسلامي و تجارب قيام 57، بايد براي هميشه به ما بياموزد كه مطالبات اقتصادي – اجتماعي – سياسي ما با توهم به اين يا آن جناح سرمايه داري – چه ازنوع اسلامي و برآمده از حوزه هاي علميه و چه بيرون آمده از مكاتب اقتصادي نوليبرالي آمريكا و غرب – بدست نمي آيد.
ما نمي توانيم و نبايد چشم به فرود هيچ هواپيمايی و فرود اختاپوس گونه ي هيچ رهبري با هر لباس و شعار و فريب و ادعايي باشيم. نگاه ما باید به سازماندهی از پایین و توسط خود مردم و بر اساس مطابات اقتصادی – سیاسی– اجتماعی خود مان باشد.این است درس بزرگی که باید از تجارب گذشته و حالمان پیش روی خود قرار دهیم!
روز جهاني كارگر و پيام نهفته درآن كليد حل معماي ماست.
اكثريت مردم جامعه،‌مزد بگيران و حقوق بگيران و فروشندگان نيروي كار – ، كارگران- هستند و هم اينان هستند كه - چه با كار فكري و چه كار بدني و يدي -  توليد كنندگان تمامي ثروت هاي مادي  و معنوي جامعه اند. كدام دموكراسي عالي و كامل تر از اين خواهد بود كه اكثريتي كه همه نعمات مادي و معنوي را توليد مي كنند، قدرت راهبري جامعه را در دست داشته باشند؟
سرمايه ي سرمايه داران از دل هيچ غار ِ معجزه اي بيرون نزده است. بدون نيروي كار، هيچ سرمايه اي به سرمايه افزوده نمي شود و حيات و هستي جامعه در سرمايه داري و دولت هاي سرمايه داري – چه اسلامي و چه ليبرالي و چه پادشاهي- در اين است كه بتوانند اين نظام سياسي- اقتصادي مسلط بر جامعه را با چنگ و دندان حفظ كند تا مبادا، بنياد اين مناسبات استثمارگرانه در هم بريزد. كاركرد تمام نيروهاي پليسي وامنيتي وقضايي و جنگ افروزي ها، همه و همه براي حفظ نظام سرمايه داري وبهره كشي حاصل از ان و جلوگيري از اتحاد و سازمان يابي طبقه كارگر است.
چنانچه اقشار و اصناف مختلف كارگري – چه فكري و چه يدي – آگاهانه و متحدانه تشكل هاي مستقل طبقاتي خود را ايجاد كنند و در پيوند و هماهنگي با يكديگر در جامعه – و در سطح جهان -  براي كسب مطالبات دموكراتيك، آزادي خواهانه و مطالبات اقتصادي وسياسي خود با يكديگر متحد شوند، اساس مناسبات استثمارگرانه ي سرمايه داري متلاشي خواهد شد؛ و از سوي ديگر اكثريت افراد جامعه ،همزمان با رسيدن به خواسته ها و حقوق اقتصادي و سياسي خود موفق به ايجاد دموكراسي راستين – حاكميت اكثريت -  شده اند.
آري! روز جهاني كارگر، و درس هايي كه طبقه كارگر با خون خود به يادگار گذاشته است ،يگانه راه نجات جامعه را به ما نشان مي دهد.
اعتراضات مردمي عليه سركوب،‌نابرابري، فقر و ستمگري بايد به قدرت گيري خود مردم منتهي شود. تنها با ايجاد تشكل هاي مستقل طبقاتي است كه حاصل رنج ها و مبارزات مردمي منجر به قدرت گيري جناحي ديگر با رنگ و لعابي ديگر از سرمايه داري نمي شود. تنها ضامن ايجاد و تثبيت دموكراسي و آزادي، قدرت و عرض اندام تشكل هاي مستقل در اصناف و اقشار مختلف است، قدرتي سراسري، متحدانه و سيلاب وار كه هرگونه دست اندازي و تجاوز به مطالبات مردمي را پاسخي درخور دهد.
كارگران ِ كارخانه ها، كارگران خدماتي، مزدبگيران شركت ها و سازمان ها، پرستاران ، معلمان،‌دانشجويان بايد هرچه زودتر دست به ايجاد تشكل هاي مستقل كاري و عموم مردم اقدام به ايجاد شورا هاي محله اي خود بكنند؛قدرتي كه در اتحاد اين تشكل هاست تيري است كه همزمان دو نشانه را هدف گيري مي كند:1-حاكميت استثمارگرانه و ظالمانه حاضر را برمي اندازد و 2-اجازه قدرت گيري كلاهبردارانه حاكميتي ديگر را نمي دهد و بلكه قدرت سازمان يافته ي مردمي را به عرصه حاكميت اجتماعي مسلط خواهد كرد.
روز جهاني كارگر در خود  در بردارنده ي تمام اين درس ها و راه حل هاست و ساليان سال است كه كارگران با بلند كردن پرچم سرخ خود و با جوش و خروشي در گستره ي اكثريت مردم كره زمين، معناي بلند  اين كليد معما را به بانگ بلند فرياد مي كشند.
روز جهاني كارگر در سال 89 همزمان شده است با خروش عمومي مردم عليه ظلم و سركوب و ديكتاتوري. سال 89 آبستن بزرگترين اعتراضات و اعتصابات مردمي و كارگري نيز خواهد بود. حذف سوبسيد ها ( طرح هدفمند كردن يارانه ها) ،حذف حداقل توانايي هاي اقتصادي و معيشتي اكثريت مردم است. و درامد حاصل از حذف يارانه ها ، براي تحكيم قلدري ها و نظامي گري هاي حاكميت و بازپرداخت هاي وام هاي ننگين بانك جهاني و صندوق بين المللي پول هزينه خواهد شد.
وام هايي كه براي سرمايه داران هزينه شده ،باعث تقويت قدرت اقتصادي نيرو هاي سركوبگر نظامي از جمله سپاه و بسيج شده ،منجر به افزايش فاصله طبقاتي شده ،عده قليلي را فربه و فربه تر نموده است و اكنون بازپرداخت آن را نيز از  جيب مردمي كه فقيرترشده اند، انجام مي دهند!!
از هم اكنون نشانه هاي اعتراضات عملي مردم به اين طرح خانمان برانداز، با نپرداختن هزينه هاي آب و برق و گازو... آغاز شده است.
از سويي در سال 89، حداقل دستمزد تعيين شده از سوي شواري عالي كار براي كارگران رقم303 هزار تومان در ماه اعلام شده است كه اين رقم حدود يك سوم خط فقر اعلام شده توسط منابع رسمي حكومتي است! شوراي عالي كار مركب از نماينده ي كارفرمايان (كه دنبال تعيين كمترين مقدار دستمزد هستند ) ، نماينده ي دولت (كه حامي سرمايه داران است و خود كارفرمايي عمده محسوب مي شود ) و نماينده خانه كارگر و شوراي اسلامي كار (كه نهادي ضد كارگري و دست ساخته ي حكومت است ) مي باشد.در اين شورا حتا اگر به جاي شوراي اسلامي كار نماينده ي مستقل كارگري شركت كند در برابر دو راي از دولت و كارفرما بازنده است.در واقع در اين سيستم ( سه جانبه گرايي ) كارگر حتا فرصتي  براي قيمت گذاشتن بر كالايي كه ميفروشد ( يعني نيروي كارش ) ندارد !!! در حالي كه دستمزد بايد توسط تشكل هاي مستقل كارگري اعلام گردد.
در اين شرايط مردم و كارگران به جان امده را به "كار مضاعف" نيز دعوت ميكنند ! كارگراني كه ديگر ناي ِ كار كردن در ساعات متمادي و كارهاي اضافه بر شغل خود را ندارند و با اينهمه كار و زحمت از پس خرج بخور و نمير خانواده شان بر نمي ايند.
در اقدامی دیگر برای حمله به حداقل آزادی های مردم ، و برای ایجاد رعب و وحشت و تسلط روانی بر جامعه با طرح به اصطاح " امنیت اجتماعی" بر روح و روان مردم خراش میزنند! در حالی که ما باور داریم آزادی پوشش و روابط انسان ها در جامعه از جمله اصول اولیه و حداقلی زندگی انسانی است.
بهترين و كاملترين عكس العمل اساسي و هميشگي به اينگونه دست اندازي ها و تجاوزات به جان و مال و اندك نان موجود در سفره مردم، اعتراض هاي سازمان يافته از طريق تشكل هاي خود ساخته ي مردمي و كارگري امكان پذير است. در ميان جنبش كارگري – و در مقطع ساليان اخير-  مدت هاست كه درميان كارگران اين اقدامات براي ايجاد تشكل هاي مستقل طبقاتي آغاز شده است. از همين روست كه حاكميت سرمايه داري اسلامي ايران، فعالين كارگري و تشكل هاي كارگري مستقل را مورد تهاجم و سركوب قرار داده است. كارگران زنداني بسياري از جمله محمود صالحي ( در سقز) ابراهيم مددي، منصور اصانلو ( از سنديكاي كارگران شركت واحد) و ديگر همكارانشان ، علي نجاتي و ديگر همكارانش (در سنديكاي كارگران نيشكر هفت تپه) ، فعالين كارگري بسيارو فعالين كارگري در صنف معلمان و ... همه و همه در اين سالها مورد خشم حاكميت كارگر ستيزِ سرمايه داري اسلامي قرار گرفته اند. اما اين جنبش را سر باز ايستادن نيست.
از همين رو و بنا به دلايل ذكرشده در روز جهاني كارگر سال 89 (شنبه ،يازده ارديبهشت)،‌ مهمترين خواسته ها و مطالبات عمومي مردم و به وي‍ژه مطالبات كارگري ِ زير(كه خلاصه ي مطالبات و از عمده ترين خواسته هاي كارگري ميباشند)، در شعارها و خواسته هاي ما و در همه جا مطرح خواهد شد و تلاش ما كارگران بر اين خواهد بود كه نه تنها در مراسم هاي اين روز ،بلكه پس از آن و در هر جا و هر زمان و بيش از پيش براي تحقق اين خواسته ها، دست به مبارزات خستگي ناپذيربزنيم.
1- ما خواستار آزادي فوري و بدون قيد وشرط تمامي زندانيان سياسي ( اعم از زندانيان كارگري و معلمان، دانشجويان، زنان فعالين حقوق كودك ، روزنامه نگاران) و تمامي زندانيان عقيده و بيان و تمامي زندانيان حوادث اخيرهستيم. اعتراض و آزادي بيان جزو حقوق ابتدايي و مسلم مردم است. تمامي احكام قضايي صادره براي فعالي سياسي- اجتماعي و كارگري لغو و تعقيب قضايي عليه آنان متوقف بايد گردد.
2- آزادي تشكل هاي مستقل طبقاتي، آزادي انجمن ها، تحزب، اعتراض و اعتصاب و آزادي مطبوعات و آزادي بيان و انديشه، حق مسلم انساني ماست. ما براي كسب اين حقوق و مطالبات دست از مبارزه برنخواهيم داشت.
3- تعيين حداقل دستمزد 303 هزارتومان اعلام شده توسط شوراي عالي كار ، درحاليكه خط فقر اعلام شده توسط برخي نهاد هاي رسمي حاكميت 900 هزارتومان است، نشان از عطش بي پايان نظام سرمايه داري به استثمار هرچه بيشتر كارگران و مزد بگيران و كسب سود هرچه بيشتر است. ما خواهان اعلام حداقل دستمزد توسط نمايندگان مستقل كارگري و تشكل هاي مستقل آنان و براساس حداقل هاي يك زندگي شرافتمندانه و انساني هستيم.
4- ما درمقابل طرح ضد انساني ،سود محورانه و  وحشيانه ي حذف سوبسيد ها ( هدفمند كردن يارانه ها) كه چيزي جز خوش خدمتي به منافع سرمايه داري داخلي و جهاني نيست، دست از هرگونه اعتراض و اعتصاب برنخواهيم داشت و عموم مردم را دعوت به اعتراضات گسترده عليه هر درجه از اعمال اين اقدام ضد مردمي مي نماييم.
5- ما ضمن تأكيد بر لزوم تأمين تمامي بازنشستگان براي داشتن يك زندگي انساني وشرافتمندانه، خواهان برچيده شدن قوانين بردگي مدرن و روش هاي آن از جمله قراردادهاي سفيد امضا و قراردادهاي موقت هستيم.           6  - ما خواهان برخورداري تمامي افراد جامعه از آموزش، بهداشت و خدمات عمومي رايگان هستيم.
7-   ما جنبش هاي اجتماعي ديگر مانند جنبش زنان، جنبش حقوق كودك و جنبش دانشجويي را متحد خود مي دانيم و هرگونه تعرض به آنان را تعرض به جنبش كارگري و                             
       تجاوز به كرامت انساني  ِاكثريت افراد اجتماع مي دانيم.
8-   ما ضمن حمايت از كارگران مهاجر در ايران از جمله مهاجرين افغان،‌خود را در صف مبارزه جهاني طبقه كارگرمي بينيم و از مطالبات و خواسته هاي تمامي كارگران  
      جهان حمايت مي كنيم. همچنين ما خواستار آن هستيم كه روز اول ماه مه،‌ تعطيلي رسمي اعلام شود و هرگونه ممنوعيت اجراي مراسم  در اين روز ملغي گردد.
زنده باد همبستگي جهاني طبقه ي كارگر
  ( 1may1389@gmail.com ) شوراي برگزاري مراسم روز جهاني كارگر – سال89 
زمان و مكان برنامه : شوراي برگزاري مراسم روز جهاني كارگر سال 89  با لحاظ كردن امكانات زماني و مكاني مختلف ،ضمن دعوت  از ديگر افراد و گروه هايي كه زمان ها و مكان هاي احتمالي ديگري را براي مراسم اين روز پيشنهاد كرده بودند ، اعلام ميكند ما كارگران ،مستقل از هرگونه مطالبات و برنامه هايي كه هر گروه يا گرايش فكري- سياسي اعلام نموده است ،با طرح مطالبات و شعارهاي مستقل خود (از جمله مطالبات ِهشت گانه ي فوق )،براي روز شنبه يازده ارديبهشت ،بدين ترتيب گرد هم خواهيم امد و مطالبات خود را فرياد خواهيم زد : مراسم روز جهاني كارگر: تهران – ساعت 5 عصر – خيابان آزادي، مقابل وزارت كار و سپس راهپيمايي به سمت  ميدان انقلاب (عبور از مسير خيابان هاي خوش ،رودكي، نواب،اسكندري ،جمالزاده – ميدان انقلاب ) و در شهرستان ها در مقابل ادارات كار يا مكان هاي منتخب خود كارگران و در ساعاتي كه اعلام مينمايند.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۶, دوشنبه

اطلاعيه شوراي موقت کارگران پتروشيمي ماهشهر بمناسبت اول ماه مه ، روز جهاني کارگر ( ١١ ارديبهشت )





دوستان کارگر

اول ماه مه ، روز جهاني کارگر در راه است . به اين روز مهم کارگري چند روز بيشتر نمانده است . با يد براي  گراميداشت اين روز آماده شويم ، اين روز خودمان است و آنرا بايد هر چه باشکوهتر جشن بگيريم . روز جهاني کارگر  بيانگر روز  اعتراض جهاني  کارگر به وضعيت موجودش است . بمناسبت اين روز مهم به هر شکلي که امکان پذير است بايد دور هم جمع شويم و اعلام کنيم که فقر و بيکاري ، سيه روزي و نداري و بي حقوقي حق کارگر نيست . کارگر در جهان امروز توليد کننده همه نعمتهاست ولي خود از حق داشتن و استفاده اين نعمتها محروم است . همه مواهب  زندگي انساني مانند مسکن ، غذا ، امکانات بهداشتي  و درمان ،  ملزومات آموزش و پرورش  و امکانات تفريحي محصول تلاش و عملکرد کارگر است ، ولي آنچه امروز بعيان شاهدش هستيم ، اينست که  کارگران  از دستيابي به اينهمه نعمت محروم اند . نصيب کارگر امروزي در همه کشورها و از همه بدتر در کشور خودمان بيکاري ، بي مسکني ، بي غذائي و سو تغذيه  و بي بهداشتي است . در اول ماه مه ،  به اين شرايط  رقت بار اعتراض  کنيم . به حقوق سيصد هزارتوماني  اعلام شده از طرف دولت اعتراض داريم و اعلام ميکنيم که  ديگر بس است ! ديگر نميشود به اين فقر و فاقه تن داد و ادامه داد ! با اين بي حقوقي نميشود زنده ماند . اصلا اعتراض حق کارگر است ، کارگر را نبايد بخاطر اعتراض داشتن و اعتراض کردن زنداني کرد و شلاق زد . تشکل حق کارگر است . سازمان يافتن در شورا هاي واقعي حق کارگر است . تشکيل شورا ابزار بهم پيوستگي  کارگر است که صداي اعتراض اش را بگوش  همه هم طبقه اي هاي خودش و جامعه برساند . شورا همبستگي کارگران  در هر کارخانه و  مجموعه کارخانجات را عملي ميسازد .

دوستان کارگر

براي اعلام  خواسته هاي کارگري  در روز  اول ماه مه  ، ما  قطعنامه اي را به همه کارگران مجتمع ها در ماهشهر پيشنهاد ميکنيم و   بدين طريق از همه شما ميخواهيم که مفاد   اين قطعنامه را در ميان خودتان به بحث بگذاريد و به عنوان کيفر خواست کارگران بر عليه شرايط موجود ،  تصويب و رو به جامعه اعلام کنيد و براي عملي کردن اين گام مهم ،  قطعنامه را تکثير و پخش کنيد.

و اما قطعنامه : 

١ - ما کارگران به دستمزد ٣٠٠٠٠٠ ( سيصد هزار تواني ) اعلام شده ازسوي  دولت اعتراض داريم و خواست فوري ما اينست  که با توجه  شرايط فعلي و براي  تامين  يک  زندگي انساني و در خور شان انسان  ،   حقوق کارگر  نبايد کمتر از يک ميليون تومان باشد .

٢- ما خواهان پرداخت  فوري حقوقهاي معوقه هستيم  و دلايلي مانند مشکل بي پولي کاخانجات و مجتمع ها مشکل کارگر نيست که به اين بهانه حقوق ناچيزش پرداخت نگردد .

٣- حق تشکل و اعتراض از حقوق بديهي کارگر است و اين حق بايد برسميت شناخته شده  و بنابراين هيچ کارگري را بدليل اعتراض  به شرايط زيست و کار ، نبايد زنداني و شکنجه کرد .

٤- رهبران کارگران که هم اکنون در  زندان هستند ،   بايد  فوري و بدون قيد و شرط آزاد  گردند . ما خوهان آزادي منصور اصانلو ، ابراهيم مددي ، علي نجاتي و فرزاد کمانگر  و همه زندانيان سياسي هستيم .

٥- ما خواهان  لغو قراردادهاي موقت و  سه ماهه و  سفيد امضا  در روابط کارفرما و کارگران هستيم   .

٦-  ما خواهان  لغو مجازات اعدام از قوانين قضائي کشور که به مثابه ابزاري براي ترساندن جامعه  و  به انقياد کشاندن مردم و کارگران  و  در جهت به تمکين واداشتن کارگران به تحمل  فقر و فاقه روز افزون  در جامعه عمل ميکند ،  هستيم  . 

٧-  ما خواهان لغو تبعيض جنسيتي بين زن و مرد در محيطهاي کار بوده  و خواست  ما  برابري   زن و مرد در ابعاد حقوقي ، اجتماعي ، اقتصادي  و فرهنگي است   .

٨-  ما خواهان لغو کار کودکان در همه محيطهاي کار بوده  و  خواستار مجازات  کساني هستيم  که مبادرت به استثمار کار  کودکان ميکنند .

٩- برچيده شدن دستگاههاي سرکوب کارگري در مجتمع ها که تحت پوشش حراست و غيره عمل مينمايند ، خواست فوري ماست .

١٠- ما خواهان  آزادي بي قيد و شرط عقيده ،  بيان ، اجتماعات ، تشکل و تحزب هستيم .
زنده باد همبستگي کارگران
  شوراي موقت کارگران پتروشيمي ماهشهر-٣١ فروردين

۱۳۸۹ فروردین ۳۱, سه‌شنبه

خودکشی خانوادگی به دلیل فقر در استان کرمانشاه

خودکشی خانوادگی به دلیل فقر در استان کرمانشاه
 
در حادثه ای دلخراش یک مرد روستائی ساکن یکی از روستاهای اطراف شهر کنگاور واقع در استان کرمانشاه به دلیل فقر و تنگدستی اقدام به خودکشی و کشتن فرزندان خود نمود.
این فرد بعد از کشتن دختر 10 ساله و پسر خردسالش به خود نیز شلیک کرد اما از این حادثه جان سالم به در برد. این شخص دلیل این عمل را ناتوانی در تهیه مایحتاج اولیه زندگی و فقر شدید اقتصادی عنوان کرده است. 


chat online casino Casino ONLINE Counter