۱۳۸۹ خرداد ۵, چهارشنبه

توهين و ضرب و شتم زنان و دختران در ميدان ولي عصر




روز گذشته سه شنبه , 4 خرداد در میدان ولیعصر و میدان ونک وفلکه آریاشهر , عوامل گشت ارشاد با زنان به قول آنها بد حجاب برخورد میکردند وبه صورت زننده ای آنها را مجبور به پاک کردن آرایش و یا جلو کشیدن روسری میکردند...
به گزارش خبرنگار آژانس ايران خبـــر, عوامل مزدور حكومتي , زناني را که مقاومت میکردند مجبور به سوار شدن به ونهای مخصوص این گشت میکردند . در میدان ونک هنگامي كه یکی از دختران که شلوارش از نظر مزدوران کوتاه بود و آرایش داشت در مقابل ماموران زن مقاومت میکرد, بسيجي هاي مرد دخالت كردند و او را به زور سوار ون كرده و در داخل خودرو مورد ضرب وشتم قرار دادند.

منبع خبر

روزشمار سبز خرداد 89


از طرف یکی‌ از دوستان دانشجو فرستاده شده که برای بالاترین لینک شود

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۸, سه‌شنبه

سایت کلمه سانسور و حذف!




 دیشب در گرما گرم اخبار ضد و نقیض دستگیری  محافظ موسوی و شایعه خواست رژیم به دستگیری و فشار آوردن به موسوی و کروبی، توسط لینک مربوط به دستگیری محافظ موسوی به سایت کلمه راهنمایی‌ شدم در حال خواندن نظر‌ها بودم که به یاد جلسات حضور خامنه‌ای در جمع طلاّب افتادم، من هم خواستم نظری هرچند معتدل بذارم با این مضمون (امیدوارم حکومت موسوی را دستگیر کنه تا اصلاح طلب‌ها بفهمند این حکومت اصلاح شدنی نیست) بعد از چند بار گذاشتن مطمئن شدم که فرستادم و تا چند دقیقه دیگه گذاشته میشه، ولی‌ بعد از گذشت بیشتر از یک ساعت هنوز زیر لینک مورد نظر نبود، به این فکر افتادم با استفاده از نرم افزار (IP) را عوض کنم و دوباره نظر بذارم که کاملا متفاوت باشه، و این بار با اسمی دیگر این کامنت رو گذاشتم (همه باید مواظب موسوی عزیز باشیم) ولی‌ در کمال ناباوری بعد از کمتر از ۳ دقیقه نظر  زیر لینک مورد نظر قرار گرفت که البته با عکس گرفتن من و گذاشتن آن زیر لینک بالاترین مربوط به موضوع، برای بار دیگر کامنت من حذف شد. نتیجه گیری را نمیخوام انجام بدم چون احتمالا  توضیحات روشن بود. در آخر هم نظر مربوط را که در کلمه بود می‌بینید.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۰, جمعه

یورش وحشیانه گارد زندان و شکنجه قرون وسطائی یک زندانی دیگر


بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" یکی از زندانی سیاسی بند 1 زندان گوهردشت کرج بطرز وحشیانه ای توسط آخریان رئیس بند 1 مورد شکنجه جسمی و توهینهای اخلاقی قرار گرفت.


روز سه شنبه 7 اردیبهشت ماه زندانی سیاسی مرتضی صادقی 34 ساله به سلولی که محل شکنجه زندانیان می باشد توسط حسن آخریان رئیس بند 1 برده شد و پس از اینکه به او دست بند و پابند زدند همراه با چند پاسدار بند با باتونهای برقی و معمولی برای مدتی طولانی او را مورد شکنجه قرار دادند.سپس برای تحقیر کردن وی موی سر او را زدند. شکنجه های وحشیانه و غیر انسانی آخریان تنها به خاطر اینکه به او گفته بود در سلولها جای برای استراحت من وجود ندارد.


حسن آخریان از شکنجه گران زندان گوهردشت و رئیس بند 1 قصد دارد که او را برای مدتی به سلولهای انفرادی بند 1 معروف به سگدونی منتقل کند.در حال حاضر این زندانی را به سالن 3 بند1 منتقل کرده اند که محل نگهداری زندانیانی که دچار ناراحتی حاد روحی و دارای کارت قرمز هستند و همچنین زندانیان بسیار خطرناک می باشند نگهداری می شود.


لازم به یادآوری است زندانی مرتضی صادقی 17 بهمن 1386 به اتهام همکاری با شبکه های ماهواره ای فارسی زبان دستگیر و محکوم به 2 سال زندان و 70 میلیون تومان جریمه شد. از پایان محکومیت او چند ماه می گذرد ولی از آزادی او خوداری می کنند . علت ادامه بازداشت او را مبلغ 8 میلیون و 200 هزارتومان باقی مانده از جریمه 70 میلیون تومانی عنوان می کنند. بنابه گفته وی او اقدام به تهیه فیلم مستندی از گفته های شورای شهر و بعضی از شهرداران مناطق مختلف نموده است که در آن ثابت می شود که چند میلیارد تومان از بودجه شهر را اختلاص کرده اند این فیلم از شبکه های مختلف ماهواره ای فارسی زبان منتشر شده است و شاکیان او 12 نفر از اعضای شورای شهر و 11 شهردار می باشند.


از طرفی دیگر روز پنجشنبه گارد زندان به سلولهای زندانیان بی دفاع یورش برد و آنها را با توهین و رفتارهای وحشیانه ازسلولهای خود خارج کردند و به محوطه بند در زیر باران برای چند ساعت نگه داشتند. این یورش از ساعت 08:30 آغاز و تا ساعت 11:00 ادامه داشت.گارد زندان حداقل وسایل موجود زندانیان را تخریب و مقداری از آنها را با خود برد. آنها کارتهای تلفن تنها دلخوشی زندانیان که با آن می توانند با خانواده های خود تماس داشته باشند را ضبط و با خود بردند. همچنین موارد غذایی که با هزینه های زیاد از فروشگاه زندان تهیه کرده بودند را یا مصرف کردند و یا اینکه با خود بردند.


فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران ،شکنجه های قرون وسطائی زندانیان بی دفاع و یورشهای وحشیانه گارد زندان را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر و مراجعه بین المللی برای پایان دادن به شکنجه های مستمر و سازمان یافته در زندانیهای ایران خواستار اقدامات عملی است.


فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران


10 اردیبهشت 1389 برابر با 30 آپریل 2010


گزارش فوق را به سازمانهای زیر ارسال گردید:


کمیساریای عالی حقوق بشر


کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا


سازمان عفو بین الملل

۱۳۸۹ اردیبهشت ۹, پنجشنبه

«قانون» تناقض‌گوئی!



فضای سیاسی‌ای که در حال حاضر بر کشورمان حاکم شده، ‌ برخلاف تمامی گمانه‌ها، از یک نظر کلی تفاوت چندانی با دوران «طفولیت سیاسی» ایرانیان،‌ یعنی سرآغاز جنبش مشروطه ندارد. امروز نیز همچون آغاز دوران مشروطه‌طلبی، ملت ایران در صفوف آشفته و پریشان، در قلب ساختارهائی متمرکز شده‌‌ که از هیچگونه تحول چشم‌گیری در راستای پذیرش اصول «مدرنیتة» سیاسی و فلسفی عبور نکرده‌اند. به طور مثال، جنبش سبز که امروز خود را میراث‌خوار «انقلاب اسلامی» و سنت «امام راحل» معرفی می‌کند، یک تحرک متکی بر چند شخصیت متحجر «سازمانی» بیش نیست. و از هم امروز «جنبش» کذا تلاش دارد تا این افراد را به «بت‌های عیار» سیاسی تبدیل کند؛ همان پروسة شخصیت‌سازی و شخصیت‌پرستی معمول. فریادهای «حسین، حسین، میرحسین!» که گویا خیلی هم به مذاق «مبارزان» خوش‌ ‌آمده بود، به خوبی ابعاد این مشکل اجتماعی را به نمایش می‌گذارد.

به عبارت دیگر، ملت ایران جهت حفظ حضور سیاسی خود در میانة آنچه «مبارزات» می‌پندارد، فاقد هرگونه تکیه‌گاه تشکیلاتی،‌ صنفی، گروهی و سندیکائی، حتی عقیدتی و حزبی است. اینبار نیز همچون تجربیات گذشته، «ملت» در مجموعه‌هائی فاقد «اهداف گروهی و قشری» و «هویت اجتماعی» ظاهراً فعال شده. به صراحت بگوئیم این نوع «فعالیت» از منظر تشکیلاتی و سازماندهی بیشتر یک آشوب عمومی است تا یک تحرک آگاهانة اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در مسیر اهدافی شناخته شده و معین. شاهدیم این ویژگی، یعنی نبود یک برخورد تشکیلاتی و سازمانی در تحرکات سیاسی، پس از آغاز مبارزات دوران صدرمشروطه پیوسته در دیگر رخدادهای سیاسی کشور نیز تکرار می‌شود. و هر بار شاهد نوعی «جنبش فراگیر» اجتماعی هستیم که در آن از تاجر میلیاردر و خان قاجاری، تا کنیز زرخرید و غلام‌سیاه زنگباری همگی «شرکت» فعال دارند! پر واضح است این قماش جنبش که به دلیل استبداد حاکم آناً تبدیل به یک تحرک فراگیر و آشوب عمومی می‌شود نه «تفاوت‌ها» را برمی‌تابد، و نه برای نگرش‌های متفاوت سیاسی، فرهنگی، دینی و ... اعتنا و اهمیتی قائل است. چنین «جنبش‌هائی» در مسیر حرکت خود نمی‌توانند به نوعی «مسئولیت‌پذیری» در ادارة امور کشور دست یابند.

استبدادی که چنین جنبش‌هائی در عمل بر علیه آن علم مبارزه برافراشته‌اند خود تبدیل به الگوی حکومت آینده می‌شود. دلیل نیز کاملاً روشن است، نبود پایگاه مشخص اجتماعی، اهداف جنبش را هر روز گنگ و گنگ‌تر می‌کند و نهایت امر رهبران فقط به حفظ قدرت سیاسی از طریق تکیه بر نظامیان بسنده خواهند کرد. این همان «نتیجه‌ای» است که ملت ایران پس از شکست جنبش مشروطه پیوسته از تحرکات سیاسی خود به دست آورده؛ خروج از یک دیکتاتوری جهت پای گذاشتن به دیکتاتوری جدید. ابزار تحمیل این دیکتاتوری نیز همچنان «واحد» و «یک‌سان» باقی مانده، تکیه بر تشکیلات نظامی‌ و امنیتی‌ای که پس از کودتای «میرپنج» توسط انگلستان و سپس آمریکا در کشور پایه‌ریزی شده.

البته در اینجا می‌باید تمامی جنبه‌های «واقعیات سیاسی» کشور را مد نظر قرار داد. بالاتر گفتیم که امروز شخصیت‌های «سازمانی»، یعنی رهبران سبزها و «مخالف‌نمایان» و اصلاح‌طلبان و ... که تحت عنوان «مبارزه با دیکتاتوری» فعال شده‌اند، در همان چارچوبی به تحرکات خود ادامه می‌دهند که روال معمول نزد «دیکتاتور» فعلی است، دولتی که گویا روش‌های‌اش را اینان «محکوم» می‌کنند! به طور مثال، دولت احمدی‌نژاد موجودیت و مشروعیت «سبزها» را به زیر سئوال می‌برد، و بارها از اینان تحت عنوان «خس و خاشاک» نام برده! ولی سبزها نیز بیکار ننشسته‌اند، اینان به نوبة خود موجودیت و مشروعیت سیاسی مخالفان حکومت اسلامی را مردود می‌دانند. دولت «دیکتاتور» تبلیغات، وبلاگ‌ها و سایت‌ سبزها را «فیلتر»، سانسور و یا توقیف می‌نماید، سبزها نیز به نوبة خود وبلاگ‌ها، سایت‌ها و مراکز اسناد مخالفان حکومت اسلامی را شامل «سانسور» شبکة اینترنتی خود می‌کنند!

یا اینکه، دولت «دیکتاتور»، با تکیة بی‌قیدوشرط بر اصل «ولایت‌فقیه»، قرائت ویژة خود را از قانون اساسی ارائه می‌دهد،‌ و قرائت‌های دیگر را به طور کلی متهم به مخالفت با «اسلام» می‌کند. سبزها نیز با تکیه بر «قرائت سبز» از قانون اساسی فعلی، تمامی تضادهای بنیادین در متن آن را نفی کرده، خواهان «اجرای قانون اساسی» در کشور می‌شوند،‌ و همة مخالفان این قانون را به «ساختارشکنی» متهم می‌کنند! خلاصه بگوئیم، این «جنبش سبز» در عمل و در واقع یک «مینیاتور» از دیکتاتوری حاکم است که جهت نشان دادن «در باغ سبز» و خر کردن خلق‌الله خود را «طرفدار دمکراسی» هم جا زده.

ولی از طرف دیگر، در قلب هیجاناتی که به دلیل فعالیت همین شخصیت‌های «سازمانی» جنبش سبز در سطح کشور به راه افتاده، شاهدیم که «مخالفان» نیز دقیقاً بر پایة همین «جمع‌گرائی» و نفی مواضع صریح اجتماعی، فرهنگی و گروهی پای به میدان گذاشته‌اند! اینان نیز هر کدام در چارچوب انتظارات‌شان پیرامون بحران‌‌های اخیر موضع‌گیری «نمایشی» می‌کنند. یا تبدیل به مجیزگوی راستین «جنبش سبز» می‌شوند، و یا مرتباً از «مردم» حمایت به عمل می‌آورند! ولی می‌دانیم که واژة «مردم» اصولاً از نظر سیاسی فاقد معناست. «مردم» نه طبقة اجتماعی را شامل می‌شود، نه نشاندهندة اهداف فلسفی و سیاسی و فرهنگی است و نه اشاره‌ای به ساختارهای حزبی و سندیکائی و صنفی دارد. واژة «مردم» و اهمیت کاربردی آن در گفتمان سیاسی گروه‌های مختلف، فقط به دلیل زیست دیرینة فاشیسم است که اینگونه در کشور «معمول» شده. اگر قرار باشد جامعه از فاشیسم پای بیرون بگذارد، این «واژه» می‌باید از سخنان سیاست‌مداران و سازمان‌ها به طور کلی حذف شود. چرا که فقط مرده‌ریگ نگاهی جمع‌گرا، گنگ و سرکوبگر و نمایندة تفکر فاشیستی است.

از این گذشته این گروه‌ها که امروز اینچنین بر طبل «مردم» می‌کوبند، آیا فراموش کرده‌اند که این «مردم»، همان آشوبگران و تظاهرکنندگان حرفه‌ای و دیرینة خیابانی در حکومت اسلامی‌اند؟ گسترش این نظریة واهی و مبتنی بر دروغ در افکار عمومی که بر اساس آن افراد «عادی»، طی یک «دگردیسی» ناگهانی اداره، خانه و کاشانه، مطب، داروخانه، صندلی دانشگاه و دکان و کارگاه و تعمیرگاه را ترک کرده، چماق‌به‌دست با فریاد و هیاهو در خیابان‌ها با مشتی اوباش حرفه‌ای که تحت نظارت «قرارگاه ثارالله» به خیابان‌ها آمده‌اند درگیر می‌شوند، ‌ از آن داستان‌هاست که فقط در چنتة «بلشویک‌های» هشتاد ساله و بازنشسته می‌توان یافت. چنین صحنه‌ای وجود خارجی ندارد، این «سراب» نیز قسمتی است از همان مرده‌ریگ هشتاد سال فاشیسم حاکم بر کشور ایران.

البته ما می‌پذیریم که برخی افراد کنجکاو یا لشوش خیابانی در چنین درگیری‌هائی شرکت داشته باشند، ولی نطفة اصلی این عملیات توسط محافلی سازماندهی می‌شود که دیروز در تحرکات‌شان وابستگان به گروه‌های سیاسی‌ای را که امروز دم از «مردم» می‌زنند به باد ناسزا می‌گرفتند و برخی اوقات آنان را با سلاح گرم و سرد به قتل می‌رساندند! دقیقاً به همین دلیل است که در چارچوب یک نگرش مسئول، تمامی احزاب و تشکیلات سیاسی کشور می‌باید هر گونه شرکت و همکاری در هیاهوسالاری‌های خیابانی را تا زمانیکه تکلیف مسئله‌ای به نام «امنیت سیاسی شهروند» معلوم نشده به طور کلی تحریم کنند.

ولی این تحریم صورت نخواهد گرفت، دلیل نیز روشن است. نخست اینکه این «مردم» از آنجا که آلت‌فعل محافل‌اند، چه گروه‌ها و احزاب محکوم کنند و چه تأئید، به هر حال جهت آشوب‌آفرینی به خیابان‌ها اعزام خواهند شد! در نتیجه، گروه‌ها و تشکیلات سیاسی به عادت معمول و همیشگی به حساب خودشان می‌خواهند زرنگی کرده، «سوار خر بی‌صاحب» شوند. خلاصه، همان زرنگی‌ای را صورت دهند که در زمان حضرت امام ‌خمینی انجام دادند؛ یادمان نرفته آن‌ها را که قرار بود پس از رفتن شاه، آخوندها را طی چند هفته جارو کنند و حکومت ایده‌آل‌شان را مستقر نمایند! این‌ها که از چپ‌افراطی تا جبهة ملی را شامل می‌شدند، هنوز که هنوز است در انتظار سرآمدن همان چند هفته باقی مانده‌‌اند! خلاصه بگوئیم، سوار شدن بر موجی که محافل استعماری به راه می‌اندازند، امکانپذیر نیست. موج استعماری برای سوار شدن عوامل استعمار به راه می‌افتد، و پای گذاشتن در این مسیر احمقانه برای آنان که از حمایت استعماری برخوردار نیستند، فقط راه به فاجعه خواهد ‌برد.

این فضای «استثنائی» و بسیار خطرناک که از دیرباز بر سیاست کشور ایران سایه انداخته هم بازتاب مسائل و مشکلات جامعه است و هم به مجموعة گسترده‌ای از معضلات در قلب جامعة ایران جان می‌بخشد. ادعای ارائة یک صورتبندی «فراگیر» از عوامل این بحران و بازتاب‌های آن کار عبثی خواهد بود، این تحقیقی است که می‌باید در گروه‌های کاری و تحت نظارت دانشگاهی انجام گیرد، در اینجا ما به صورتی شتابزده لایه‌ای سطحی از این معضل را به نمایش گذاشتیم.

در ادامة مطلب امروز نگاهی کوتاه خواهیم داشت به مصاحبة موسوی با سایت کلمه. می‌دانیم که ایشان از هر فرصتی جهت حمایت از «اهداف والای» جنبش‌سبز استفاده می‌کنند، و دقیقاً جهت نشان دادن همین «اهداف والاست» که ما نیز همزمان به این مصاحبه نگاهی می‌اندازیم. سعی داریم در این بررسی به مسائلی بنگریم که موسوی در این مصاحبه آن‌ها را از بعد مطلوب این «جنبش» بررسی می‌کند. به طور مثال، موسوی سخن از حضور خودجوش «مردم» در تظاهرات مختلف، خصوصاً برای سالگرد «انقلاب اسلامی» به میان می‌آورد.

«افتخار واقعی به شرکت خودجوش مردم در راهپیمائی 25 خرداد و مراسم‌های بعد از آن است و نه راهپیمائی‌های مهندسی شده یا احیاناً اجباری با این همه هزینه و فضای امنیتی و ارعاب»
منبع: سایت کلمه، هشتم اسفندماه 1388

همانطور که بالاتر عنوان کردیم، در اینجا به صراحت می‌بینیم که تکیه بر این نوع تحرکات «خودجوش» فقط می‌تواند نشانة امتداد نگرش «حذفی» در یک روند سیاسی باشد، نگرشی که بر مرده‌ریگ فاشیسم تکیه دارد. می‌دانیم که در صورت احقاق حقوق واقعی ملت ایران یعنی برقراری یک دمکراسی سیاسی، تحرکات «خودجوش» می‌باید جای خود را به تحرکات «مشخص» و متعین واگذار کند. و آنان که این تحرکات به اصطلاح خودجوش را «ایجاد» می‌کنند، اهداف سیاسی و واقعی خود را به صورت سازمانی و تشکیلاتی در اختیار مطبوعات، رسانه‌ها و دیگر مراجع ذیصلاح قرار داده، در مجلس قانونگزاری از نمایندگان وابسته به جریان خود بخواهند تا دولت را در چارچوب قوانین به استیضاح بکشاند. ولی نمایندگان وابسته به جنبش سبز در مجلس شورای جمکران همانطور که می‌بینیم «آلو» را محکم در دهان نگاه داشته‌اند.

به عبارت دیگر، به خیابان آوردن گروه‌های مشخصی از مردم، به هر تعداد و به هر بهانه نمی‌تواند فی‌نفسه دلیلی بر توجیه مواضع سیاسی یک جریان شود. اگر حضور گستردة افرادی را در سطح جامعه نشانة «حمایت مردمی» و نهایت امر «مشروعیت» یک گروه معرفی کنیم، بالاجبار در برابر پدیده‌های یکسان نیز می‌باید همین عکس‌العمل را نشان دهیم. خلاصة کلام، در یک جامعة بهنجار و نزد شخصیت‌های سیاسی مسئول، «تجمع مردم» و هجوم به خیابان نه تأئیدی است بر یک سیاست و نه تکذیب آن. در نمونة تظاهرات پس از انتخابات، و در قلب یک جامعة سرکوب شده، این «هجوم» می‌تواند دلائل بسیار گسترده‌ای داشته باشد؛ آقای موسوی در این مصاحبه بر اساس آنچه طی سه دهة گذشته در حکومت اسلامی رایج شده، هیاهوی جمعیت را به معنای «حمایت از مواضع»‌ سیاسی خودشان تحلیل کرده‌اند. ولی به استنباط ما این «تحلیل» هیچ پایه و اساسی ندارد، چرا که شرایط واقعی جامعه هنگام این بحران‌سازی به هیچ عنوان مورد التفات آقای موسوی قرار نگرفته.

اگر ایشان از حضور جمعیت چنین «برداشتی» دارند، ما نیز می‌باید بتوانیم استنباط خود را از حضور جمعیت ارائه دهیم. به عقیدة ما مردم نه برای تأئید آقای موسوی که جهت تکذیب حکومت اسلامی در تمامیت‌اش به خیابان‌ها آمده بودند. حال اگر آقای موسوی ترجیح می‌دهند قرائت خود را حفظ کنند، می‌باید قرائت دولت احمدی‌نژاد را نیز از هجوم جمعیت به خیابان‌ها در سالروز «انقلاب» اسلامی بپذیرند. چگونه می‌توان در برابر یک تحرک «گنگ» و بی‌معنا، یعنی حضور «خودجوش معرفی شدة» جمعیت یک قرائت را قبول کرد، و دیگر قرائت‌ها را بکلی مردود دانست؟ اینجاست که برخورد حذفی موسوی و جریان سبز با مسائل سیاسی در جامعه به صراحت مشاهده می‌شود. این همان است که ما ریشة برخورد حذفی و فاشیسم سیاسی در جامعه می‌نامیم و بالاتر آنرا به تفصیل توضیح داده‌ایم. به همین دلیل نیز «معیار» تظاهرات خیابانی را در یک حکومت متکی بر آراء مردم «معیار» به شمار نمی‌آوریم. آقای موسوی در ادامة مصاحبه می‌فرمایند:

«جنبش راه سبز باید به طور مکرر و در هر شرایط و مکان، روی انتخابات آزاد، رقابتی و غیرگزینشی تأکید کند»

همان منبع!

البته اگر این اظهارات را به حمایت بی‌قیدوشرط موسوی از قانون اساسی حکومت اسلامی اضافه کنیم تصویر کامل‌تر خواهد شد. به عبارت دیگر، ایشان در قلب یک قانون اساسی متناقض که تمامی اختیارات را به صراحت در ید ولی‌فقیه قرار داده، هم قصد برگزاری انتخابات «غیرگزینشی» دارند، و هم دوست دارند که همه چیز در چارچوب همین قانون اساسی قرار گیرد. بهتر بگوئیم، آقای موسوی ضدونقیض سخن می‌گویند. قانون اساسی حکومت اسلامی بر پایة آنچه به تحریر کشیده شده، و نه آنچه بعضی‌ها در بوق و کرنا می‌گذارند،‌ به ولی‌فقیه اجازه می‌دهد که راه «اسلامی» و «درست» و شرعی را برای ملت تعیین کند! آقای موسوی نیز در موضعی نیستند که بخواهند «برداشت» ولی‌فقیه را مورد نقد و بررسی قرار دهند. حداقل در این قانون اساسی چنین موضعی برای کسی تعیین نشده. نمی‌توان هم به «قانون» احترام گذاشت، هم مخالفان را به دلیل عدم قبول این قانون «ساختارشکن» خواند،‌ و هم درست بر علیه نص‌صریح همین قانون رسماً قانون‌شکنی کرد!‌

تمامی اظهارات میرحسین موسوی طی این مصاحبه بر محور همین تناقض‌گوئی‌ متمرکز ‌شده. وی هم نگرشی جمع‌گرا، فاشیست و ضد «انسان‌محور» از تحرکات اجتماعی ارائه می‌کند،‌ و قصد دارد تجلیات فاشیستی، یعنی حضور «مردم» را به نفع خود مصادره کند،‌ و هم می‌خواهد با تکیه بر یک قانون «نارسا» و غیرقابل ترمیم، حکومتی «رسا»، مردمی و خصوصاً بسیار مقبول سر کار آورد! باید گفت، آنان که امروز از موسوی حمایت می‌کنند، دقیقاً باید همان‌ها باشند که چهار سال پیش به احمدی‌نژاد رأی دادند! احمدی‌نژاد نیز طی مسابقات انتخاباتی چهار سال پیش‌ همین بساط ضدونقیض‌گوئی‌ را به راه انداخته بود، و دیدیم که در رأس قدرت اجرائی چگونه در رهبری «ذوب» شد! 



منبع لینک

جشن فارغ‌التحصيلي دانشجويان دختر در يمن!




بیانیه مشترک کانون نویسندگان ایران در تبعید و انجمن قلم ایران در تبعید: اول ماه مه پیکار کارگران در راه رهائی بشریت

بیانیه مشترک
کانون نویسندگان ایران در تبعید و انجمن قلم ایران در تبعید


اول ماه مه
پیکار کارگران در راه رهائی بشریت

گذشت بیش از یک قرن و دو دهه از خیزش کارگران آمریکا در سال ١٨٨٦ و ثبت شدن زادروز این نماد مبارزۀ پیکارگرانه در راه رهایی از ستم اجتماعی به نام «اول ماه مه»، نشانه قاطعی بر آزادی­خواهی و کوشش برای بیرون رفتن از بندهای اسارت نیروهای سازنده تاریخ بشری ست.
اول ماه مه، در چشم جهان آزادی­خواه، نقطه درخشان و رهنمودی ست که انسان را به رسیدن به آرمان دیرینه بشری برای ساختن دنیایی بدون درد و شکنجه و سانسور و زندان و اعدام و چپاول و بهره­کشی امید می­دهد و به حرکت وامی­دارد.
رهایی، سخن گفتن در آرامش، بدون بیم از زندان و داغ و درفش، ساختن جهان بر مبنای نیاز انسان و رها شدن از هرگونه بند و زور، انگیزه اساسی کارگرانی بود که در اول ماه مه سال ١٨٨٦، در پی درس­های توده­های رنج کشیده مردم برای آزادی به ­پا خاستند و تاریخ را ساختند.
کانون نویسندگان ایران در تبعید و انجمن قلم ایران در تبعید، طلوع سال­گرد اول ماه مه را درود می­گوید و به احترام جان­های ارزشمندی که در راه رها شدن بشریت از شر زیاده­خواهی و ستم اجتماعی خاموش شدند سر احترام فرود می­آورد.
امید و مبارزۀ مردم جهان و امید مردم ایران که به ویژه اکنون زیر شدیدترین خفقان و سرکوب رژیم جنایت­کار جمهوری اسلامی به پیکاری تازه رو آورده­اند، هم­جنس و از دست همان آرمان­های پیکار کارگران اول ماه مه برای ساختن دنیائی بدون درد و شکنجه و سانسور و زندان و اعدام و چپاول و بهره­کشی است.
گرامی باد پیکار در راه رهایی از هرگونه ستم اجتماعی و فردی.
پیروز باد پیکار برای بنای دنیائی بدون سانسور و زندان و شکنجه و کشتار.

کانون نویسندگان ایران در تبعید                              انجمن قلم ایران در تبعید
اول ماه مه ١٣٨٩

۱۳۸۹ اردیبهشت ۷, سه‌شنبه

بيانيه رسمى شماره ٢ شوراى برگزارى مراسم روز جهانى كارگر سال ٨٩


بيانيه
April 27, 2010
(شنبه - يازده ارديبهشت- تهران - ساعت 5 عصر ، مقابل وزارت كار )
روز جهاني كارگر، حلقه مفقوده ي مبارزات
كارگران و مردم مبارز و آزاديخواه !
از دورجديد اعتراضات مردم ايران عليه ستمگري، نابرابري، ديكتاتوري، سركوب، فقر، فساد، جهل، كشتار، حبس، تبعيد و اقدامات ضد انساني حاكميت سرمايه داري  در ايران، حدود يازده ماه مي گذرد. مبارزاتي كه بهانه ي اعتراض به نتايج انتخابات،‌آغازگاه زماني آن بود ولي ريشه در عمر حاكميت موجود ايران داشت. حاكميتي كه از ابتداي فرمانفرمايي خود با سركوب آزادي ها و مطالبات اقتصادي- سياسي عموم مردم و كارگران و نيروهاي كارگري و سوسياليست و ساير نيروهاي مبارز آغاز كرد و بر بنياد اين سركوب ها به غارت حاصل دسترنج مردم و كسب سود و به بند كشيدن آزادي هاي بدست آمده از مبارزات منتهي به قيام 57 پرداخت.

اعتراض به نتايج انتخابات به زودي در ميان بسياري از معترضين تبديل به نفي كليت نظام و پيدايش زمينه اي براي نقد و بازنگري و دقت در هردو جناح درون حكومت شد. بسياري به درستي  و به سرعت در فضاي ايجاد شده عليه ديكتاتوري، حكومت ديني، فقر و نابرابري و شرايط غير انساني تحميل شده بر مردم شعار دادند. اصلاح طلبان حكومتي، سراسيمه اين اقدامات را " ساختار شكنانه " خواندند و خواستار بازگشت به قانون اساسي و انديشه هاي " امام " شدند. اما واقعيت اين است كه منافع و مطالبات اكثريت مردم از خواسته ها و موجوديت اصلاح طلبان و نيز رقيب آنان در جناح اصولگرا، جداست و حتي در مقابل آن قرار دارد.
درس هاي اتفاقات ِ نه تنها يك ساله ي اخير بلكه سي سال حاكميت جمهوري اسلامي و تجارب قيام 57، بايد براي هميشه به ما بياموزد كه مطالبات اقتصادي – اجتماعي – سياسي ما با توهم به اين يا آن جناح سرمايه داري – چه ازنوع اسلامي و برآمده از حوزه هاي علميه و چه بيرون آمده از مكاتب اقتصادي نوليبرالي آمريكا و غرب – بدست نمي آيد.
ما نمي توانيم و نبايد چشم به فرود هيچ هواپيمايی و فرود اختاپوس گونه ي هيچ رهبري با هر لباس و شعار و فريب و ادعايي باشيم. نگاه ما باید به سازماندهی از پایین و توسط خود مردم و بر اساس مطابات اقتصادی – سیاسی– اجتماعی خود مان باشد.این است درس بزرگی که باید از تجارب گذشته و حالمان پیش روی خود قرار دهیم!
روز جهاني كارگر و پيام نهفته درآن كليد حل معماي ماست.
اكثريت مردم جامعه،‌مزد بگيران و حقوق بگيران و فروشندگان نيروي كار – ، كارگران- هستند و هم اينان هستند كه - چه با كار فكري و چه كار بدني و يدي -  توليد كنندگان تمامي ثروت هاي مادي  و معنوي جامعه اند. كدام دموكراسي عالي و كامل تر از اين خواهد بود كه اكثريتي كه همه نعمات مادي و معنوي را توليد مي كنند، قدرت راهبري جامعه را در دست داشته باشند؟
سرمايه ي سرمايه داران از دل هيچ غار ِ معجزه اي بيرون نزده است. بدون نيروي كار، هيچ سرمايه اي به سرمايه افزوده نمي شود و حيات و هستي جامعه در سرمايه داري و دولت هاي سرمايه داري – چه اسلامي و چه ليبرالي و چه پادشاهي- در اين است كه بتوانند اين نظام سياسي- اقتصادي مسلط بر جامعه را با چنگ و دندان حفظ كند تا مبادا، بنياد اين مناسبات استثمارگرانه در هم بريزد. كاركرد تمام نيروهاي پليسي وامنيتي وقضايي و جنگ افروزي ها، همه و همه براي حفظ نظام سرمايه داري وبهره كشي حاصل از ان و جلوگيري از اتحاد و سازمان يابي طبقه كارگر است.
چنانچه اقشار و اصناف مختلف كارگري – چه فكري و چه يدي – آگاهانه و متحدانه تشكل هاي مستقل طبقاتي خود را ايجاد كنند و در پيوند و هماهنگي با يكديگر در جامعه – و در سطح جهان -  براي كسب مطالبات دموكراتيك، آزادي خواهانه و مطالبات اقتصادي وسياسي خود با يكديگر متحد شوند، اساس مناسبات استثمارگرانه ي سرمايه داري متلاشي خواهد شد؛ و از سوي ديگر اكثريت افراد جامعه ،همزمان با رسيدن به خواسته ها و حقوق اقتصادي و سياسي خود موفق به ايجاد دموكراسي راستين – حاكميت اكثريت -  شده اند.
آري! روز جهاني كارگر، و درس هايي كه طبقه كارگر با خون خود به يادگار گذاشته است ،يگانه راه نجات جامعه را به ما نشان مي دهد.
اعتراضات مردمي عليه سركوب،‌نابرابري، فقر و ستمگري بايد به قدرت گيري خود مردم منتهي شود. تنها با ايجاد تشكل هاي مستقل طبقاتي است كه حاصل رنج ها و مبارزات مردمي منجر به قدرت گيري جناحي ديگر با رنگ و لعابي ديگر از سرمايه داري نمي شود. تنها ضامن ايجاد و تثبيت دموكراسي و آزادي، قدرت و عرض اندام تشكل هاي مستقل در اصناف و اقشار مختلف است، قدرتي سراسري، متحدانه و سيلاب وار كه هرگونه دست اندازي و تجاوز به مطالبات مردمي را پاسخي درخور دهد.
كارگران ِ كارخانه ها، كارگران خدماتي، مزدبگيران شركت ها و سازمان ها، پرستاران ، معلمان،‌دانشجويان بايد هرچه زودتر دست به ايجاد تشكل هاي مستقل كاري و عموم مردم اقدام به ايجاد شورا هاي محله اي خود بكنند؛قدرتي كه در اتحاد اين تشكل هاست تيري است كه همزمان دو نشانه را هدف گيري مي كند:1-حاكميت استثمارگرانه و ظالمانه حاضر را برمي اندازد و 2-اجازه قدرت گيري كلاهبردارانه حاكميتي ديگر را نمي دهد و بلكه قدرت سازمان يافته ي مردمي را به عرصه حاكميت اجتماعي مسلط خواهد كرد.
روز جهاني كارگر در خود  در بردارنده ي تمام اين درس ها و راه حل هاست و ساليان سال است كه كارگران با بلند كردن پرچم سرخ خود و با جوش و خروشي در گستره ي اكثريت مردم كره زمين، معناي بلند  اين كليد معما را به بانگ بلند فرياد مي كشند.
روز جهاني كارگر در سال 89 همزمان شده است با خروش عمومي مردم عليه ظلم و سركوب و ديكتاتوري. سال 89 آبستن بزرگترين اعتراضات و اعتصابات مردمي و كارگري نيز خواهد بود. حذف سوبسيد ها ( طرح هدفمند كردن يارانه ها) ،حذف حداقل توانايي هاي اقتصادي و معيشتي اكثريت مردم است. و درامد حاصل از حذف يارانه ها ، براي تحكيم قلدري ها و نظامي گري هاي حاكميت و بازپرداخت هاي وام هاي ننگين بانك جهاني و صندوق بين المللي پول هزينه خواهد شد.
وام هايي كه براي سرمايه داران هزينه شده ،باعث تقويت قدرت اقتصادي نيرو هاي سركوبگر نظامي از جمله سپاه و بسيج شده ،منجر به افزايش فاصله طبقاتي شده ،عده قليلي را فربه و فربه تر نموده است و اكنون بازپرداخت آن را نيز از  جيب مردمي كه فقيرترشده اند، انجام مي دهند!!
از هم اكنون نشانه هاي اعتراضات عملي مردم به اين طرح خانمان برانداز، با نپرداختن هزينه هاي آب و برق و گازو... آغاز شده است.
از سويي در سال 89، حداقل دستمزد تعيين شده از سوي شواري عالي كار براي كارگران رقم303 هزار تومان در ماه اعلام شده است كه اين رقم حدود يك سوم خط فقر اعلام شده توسط منابع رسمي حكومتي است! شوراي عالي كار مركب از نماينده ي كارفرمايان (كه دنبال تعيين كمترين مقدار دستمزد هستند ) ، نماينده ي دولت (كه حامي سرمايه داران است و خود كارفرمايي عمده محسوب مي شود ) و نماينده خانه كارگر و شوراي اسلامي كار (كه نهادي ضد كارگري و دست ساخته ي حكومت است ) مي باشد.در اين شورا حتا اگر به جاي شوراي اسلامي كار نماينده ي مستقل كارگري شركت كند در برابر دو راي از دولت و كارفرما بازنده است.در واقع در اين سيستم ( سه جانبه گرايي ) كارگر حتا فرصتي  براي قيمت گذاشتن بر كالايي كه ميفروشد ( يعني نيروي كارش ) ندارد !!! در حالي كه دستمزد بايد توسط تشكل هاي مستقل كارگري اعلام گردد.
در اين شرايط مردم و كارگران به جان امده را به "كار مضاعف" نيز دعوت ميكنند ! كارگراني كه ديگر ناي ِ كار كردن در ساعات متمادي و كارهاي اضافه بر شغل خود را ندارند و با اينهمه كار و زحمت از پس خرج بخور و نمير خانواده شان بر نمي ايند.
در اقدامی دیگر برای حمله به حداقل آزادی های مردم ، و برای ایجاد رعب و وحشت و تسلط روانی بر جامعه با طرح به اصطاح " امنیت اجتماعی" بر روح و روان مردم خراش میزنند! در حالی که ما باور داریم آزادی پوشش و روابط انسان ها در جامعه از جمله اصول اولیه و حداقلی زندگی انسانی است.
بهترين و كاملترين عكس العمل اساسي و هميشگي به اينگونه دست اندازي ها و تجاوزات به جان و مال و اندك نان موجود در سفره مردم، اعتراض هاي سازمان يافته از طريق تشكل هاي خود ساخته ي مردمي و كارگري امكان پذير است. در ميان جنبش كارگري – و در مقطع ساليان اخير-  مدت هاست كه درميان كارگران اين اقدامات براي ايجاد تشكل هاي مستقل طبقاتي آغاز شده است. از همين روست كه حاكميت سرمايه داري اسلامي ايران، فعالين كارگري و تشكل هاي كارگري مستقل را مورد تهاجم و سركوب قرار داده است. كارگران زنداني بسياري از جمله محمود صالحي ( در سقز) ابراهيم مددي، منصور اصانلو ( از سنديكاي كارگران شركت واحد) و ديگر همكارانشان ، علي نجاتي و ديگر همكارانش (در سنديكاي كارگران نيشكر هفت تپه) ، فعالين كارگري بسيارو فعالين كارگري در صنف معلمان و ... همه و همه در اين سالها مورد خشم حاكميت كارگر ستيزِ سرمايه داري اسلامي قرار گرفته اند. اما اين جنبش را سر باز ايستادن نيست.
از همين رو و بنا به دلايل ذكرشده در روز جهاني كارگر سال 89 (شنبه ،يازده ارديبهشت)،‌ مهمترين خواسته ها و مطالبات عمومي مردم و به وي‍ژه مطالبات كارگري ِ زير(كه خلاصه ي مطالبات و از عمده ترين خواسته هاي كارگري ميباشند)، در شعارها و خواسته هاي ما و در همه جا مطرح خواهد شد و تلاش ما كارگران بر اين خواهد بود كه نه تنها در مراسم هاي اين روز ،بلكه پس از آن و در هر جا و هر زمان و بيش از پيش براي تحقق اين خواسته ها، دست به مبارزات خستگي ناپذيربزنيم.
1- ما خواستار آزادي فوري و بدون قيد وشرط تمامي زندانيان سياسي ( اعم از زندانيان كارگري و معلمان، دانشجويان، زنان فعالين حقوق كودك ، روزنامه نگاران) و تمامي زندانيان عقيده و بيان و تمامي زندانيان حوادث اخيرهستيم. اعتراض و آزادي بيان جزو حقوق ابتدايي و مسلم مردم است. تمامي احكام قضايي صادره براي فعالي سياسي- اجتماعي و كارگري لغو و تعقيب قضايي عليه آنان متوقف بايد گردد.
2- آزادي تشكل هاي مستقل طبقاتي، آزادي انجمن ها، تحزب، اعتراض و اعتصاب و آزادي مطبوعات و آزادي بيان و انديشه، حق مسلم انساني ماست. ما براي كسب اين حقوق و مطالبات دست از مبارزه برنخواهيم داشت.
3- تعيين حداقل دستمزد 303 هزارتومان اعلام شده توسط شوراي عالي كار ، درحاليكه خط فقر اعلام شده توسط برخي نهاد هاي رسمي حاكميت 900 هزارتومان است، نشان از عطش بي پايان نظام سرمايه داري به استثمار هرچه بيشتر كارگران و مزد بگيران و كسب سود هرچه بيشتر است. ما خواهان اعلام حداقل دستمزد توسط نمايندگان مستقل كارگري و تشكل هاي مستقل آنان و براساس حداقل هاي يك زندگي شرافتمندانه و انساني هستيم.
4- ما درمقابل طرح ضد انساني ،سود محورانه و  وحشيانه ي حذف سوبسيد ها ( هدفمند كردن يارانه ها) كه چيزي جز خوش خدمتي به منافع سرمايه داري داخلي و جهاني نيست، دست از هرگونه اعتراض و اعتصاب برنخواهيم داشت و عموم مردم را دعوت به اعتراضات گسترده عليه هر درجه از اعمال اين اقدام ضد مردمي مي نماييم.
5- ما ضمن تأكيد بر لزوم تأمين تمامي بازنشستگان براي داشتن يك زندگي انساني وشرافتمندانه، خواهان برچيده شدن قوانين بردگي مدرن و روش هاي آن از جمله قراردادهاي سفيد امضا و قراردادهاي موقت هستيم.           6  - ما خواهان برخورداري تمامي افراد جامعه از آموزش، بهداشت و خدمات عمومي رايگان هستيم.
7-   ما جنبش هاي اجتماعي ديگر مانند جنبش زنان، جنبش حقوق كودك و جنبش دانشجويي را متحد خود مي دانيم و هرگونه تعرض به آنان را تعرض به جنبش كارگري و                             
       تجاوز به كرامت انساني  ِاكثريت افراد اجتماع مي دانيم.
8-   ما ضمن حمايت از كارگران مهاجر در ايران از جمله مهاجرين افغان،‌خود را در صف مبارزه جهاني طبقه كارگرمي بينيم و از مطالبات و خواسته هاي تمامي كارگران  
      جهان حمايت مي كنيم. همچنين ما خواستار آن هستيم كه روز اول ماه مه،‌ تعطيلي رسمي اعلام شود و هرگونه ممنوعيت اجراي مراسم  در اين روز ملغي گردد.
زنده باد همبستگي جهاني طبقه ي كارگر
  ( 1may1389@gmail.com ) شوراي برگزاري مراسم روز جهاني كارگر – سال89 
زمان و مكان برنامه : شوراي برگزاري مراسم روز جهاني كارگر سال 89  با لحاظ كردن امكانات زماني و مكاني مختلف ،ضمن دعوت  از ديگر افراد و گروه هايي كه زمان ها و مكان هاي احتمالي ديگري را براي مراسم اين روز پيشنهاد كرده بودند ، اعلام ميكند ما كارگران ،مستقل از هرگونه مطالبات و برنامه هايي كه هر گروه يا گرايش فكري- سياسي اعلام نموده است ،با طرح مطالبات و شعارهاي مستقل خود (از جمله مطالبات ِهشت گانه ي فوق )،براي روز شنبه يازده ارديبهشت ،بدين ترتيب گرد هم خواهيم امد و مطالبات خود را فرياد خواهيم زد : مراسم روز جهاني كارگر: تهران – ساعت 5 عصر – خيابان آزادي، مقابل وزارت كار و سپس راهپيمايي به سمت  ميدان انقلاب (عبور از مسير خيابان هاي خوش ،رودكي، نواب،اسكندري ،جمالزاده – ميدان انقلاب ) و در شهرستان ها در مقابل ادارات كار يا مكان هاي منتخب خود كارگران و در ساعاتي كه اعلام مينمايند.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۶, دوشنبه

اطلاعيه شوراي موقت کارگران پتروشيمي ماهشهر بمناسبت اول ماه مه ، روز جهاني کارگر ( ١١ ارديبهشت )





دوستان کارگر

اول ماه مه ، روز جهاني کارگر در راه است . به اين روز مهم کارگري چند روز بيشتر نمانده است . با يد براي  گراميداشت اين روز آماده شويم ، اين روز خودمان است و آنرا بايد هر چه باشکوهتر جشن بگيريم . روز جهاني کارگر  بيانگر روز  اعتراض جهاني  کارگر به وضعيت موجودش است . بمناسبت اين روز مهم به هر شکلي که امکان پذير است بايد دور هم جمع شويم و اعلام کنيم که فقر و بيکاري ، سيه روزي و نداري و بي حقوقي حق کارگر نيست . کارگر در جهان امروز توليد کننده همه نعمتهاست ولي خود از حق داشتن و استفاده اين نعمتها محروم است . همه مواهب  زندگي انساني مانند مسکن ، غذا ، امکانات بهداشتي  و درمان ،  ملزومات آموزش و پرورش  و امکانات تفريحي محصول تلاش و عملکرد کارگر است ، ولي آنچه امروز بعيان شاهدش هستيم ، اينست که  کارگران  از دستيابي به اينهمه نعمت محروم اند . نصيب کارگر امروزي در همه کشورها و از همه بدتر در کشور خودمان بيکاري ، بي مسکني ، بي غذائي و سو تغذيه  و بي بهداشتي است . در اول ماه مه ،  به اين شرايط  رقت بار اعتراض  کنيم . به حقوق سيصد هزارتوماني  اعلام شده از طرف دولت اعتراض داريم و اعلام ميکنيم که  ديگر بس است ! ديگر نميشود به اين فقر و فاقه تن داد و ادامه داد ! با اين بي حقوقي نميشود زنده ماند . اصلا اعتراض حق کارگر است ، کارگر را نبايد بخاطر اعتراض داشتن و اعتراض کردن زنداني کرد و شلاق زد . تشکل حق کارگر است . سازمان يافتن در شورا هاي واقعي حق کارگر است . تشکيل شورا ابزار بهم پيوستگي  کارگر است که صداي اعتراض اش را بگوش  همه هم طبقه اي هاي خودش و جامعه برساند . شورا همبستگي کارگران  در هر کارخانه و  مجموعه کارخانجات را عملي ميسازد .

دوستان کارگر

براي اعلام  خواسته هاي کارگري  در روز  اول ماه مه  ، ما  قطعنامه اي را به همه کارگران مجتمع ها در ماهشهر پيشنهاد ميکنيم و   بدين طريق از همه شما ميخواهيم که مفاد   اين قطعنامه را در ميان خودتان به بحث بگذاريد و به عنوان کيفر خواست کارگران بر عليه شرايط موجود ،  تصويب و رو به جامعه اعلام کنيد و براي عملي کردن اين گام مهم ،  قطعنامه را تکثير و پخش کنيد.

و اما قطعنامه : 

١ - ما کارگران به دستمزد ٣٠٠٠٠٠ ( سيصد هزار تواني ) اعلام شده ازسوي  دولت اعتراض داريم و خواست فوري ما اينست  که با توجه  شرايط فعلي و براي  تامين  يک  زندگي انساني و در خور شان انسان  ،   حقوق کارگر  نبايد کمتر از يک ميليون تومان باشد .

٢- ما خواهان پرداخت  فوري حقوقهاي معوقه هستيم  و دلايلي مانند مشکل بي پولي کاخانجات و مجتمع ها مشکل کارگر نيست که به اين بهانه حقوق ناچيزش پرداخت نگردد .

٣- حق تشکل و اعتراض از حقوق بديهي کارگر است و اين حق بايد برسميت شناخته شده  و بنابراين هيچ کارگري را بدليل اعتراض  به شرايط زيست و کار ، نبايد زنداني و شکنجه کرد .

٤- رهبران کارگران که هم اکنون در  زندان هستند ،   بايد  فوري و بدون قيد و شرط آزاد  گردند . ما خوهان آزادي منصور اصانلو ، ابراهيم مددي ، علي نجاتي و فرزاد کمانگر  و همه زندانيان سياسي هستيم .

٥- ما خواهان  لغو قراردادهاي موقت و  سه ماهه و  سفيد امضا  در روابط کارفرما و کارگران هستيم   .

٦-  ما خواهان  لغو مجازات اعدام از قوانين قضائي کشور که به مثابه ابزاري براي ترساندن جامعه  و  به انقياد کشاندن مردم و کارگران  و  در جهت به تمکين واداشتن کارگران به تحمل  فقر و فاقه روز افزون  در جامعه عمل ميکند ،  هستيم  . 

٧-  ما خواهان لغو تبعيض جنسيتي بين زن و مرد در محيطهاي کار بوده  و خواست  ما  برابري   زن و مرد در ابعاد حقوقي ، اجتماعي ، اقتصادي  و فرهنگي است   .

٨-  ما خواهان لغو کار کودکان در همه محيطهاي کار بوده  و  خواستار مجازات  کساني هستيم  که مبادرت به استثمار کار  کودکان ميکنند .

٩- برچيده شدن دستگاههاي سرکوب کارگري در مجتمع ها که تحت پوشش حراست و غيره عمل مينمايند ، خواست فوري ماست .

١٠- ما خواهان  آزادي بي قيد و شرط عقيده ،  بيان ، اجتماعات ، تشکل و تحزب هستيم .
زنده باد همبستگي کارگران
  شوراي موقت کارگران پتروشيمي ماهشهر-٣١ فروردين

۱۳۸۹ فروردین ۳۱, سه‌شنبه

خودکشی خانوادگی به دلیل فقر در استان کرمانشاه

خودکشی خانوادگی به دلیل فقر در استان کرمانشاه
 
در حادثه ای دلخراش یک مرد روستائی ساکن یکی از روستاهای اطراف شهر کنگاور واقع در استان کرمانشاه به دلیل فقر و تنگدستی اقدام به خودکشی و کشتن فرزندان خود نمود.
این فرد بعد از کشتن دختر 10 ساله و پسر خردسالش به خود نیز شلیک کرد اما از این حادثه جان سالم به در برد. این شخص دلیل این عمل را ناتوانی در تهیه مایحتاج اولیه زندگی و فقر شدید اقتصادی عنوان کرده است. 

۱۳۸۹ فروردین ۱۱, چهارشنبه

دستگيري هاي گسترده در پاوه: بازداشت 15 نفر يكي از روستاهاي كرد نشين شهرستان پاوه


 آژانس ايران خبر:
در هجوم گسترده نيروهاي امنيتي به يكي از روستاهاي شهرستان پاوه در روز ششم فروردين بيش از 15 نفر از اهالي اين روستا بازداشت و چند تن از جمله يك كودك زخمي شدند.
بنا به گزارش هاي دريافتي مامورين امنيتي به مردم اين روستا كه از روستاهاي مرزي هست حمله برده و بدون بهانه به درگيري با مردم اين روستا پرداختند كه در جريان اين درگيري بيش از 15 نفر بازداشت شدند.مامورين امنيتي ضمن ايجاد رعب و وحشت مردم اين روستاي كرد نشين را به حمله دوباره تهديد نموده اند.


۱۳۸۹ فروردین ۱۰, سه‌شنبه

یکی از دارویش گنابادی در نامه ای به شکنجه ها و توهینهای نسبت به خودش اعتراض کرد



سه شنبه، ۱۰ فروردین ۱۳۸۹ / ۳۰ مارس ۲۰۱۰- مرتضی سپندار یکی از دارویش گنابادی در اعتراض به محکومیت خود از سوی دادگاه تجدید نظر نامه ای به مسئولان نوشت و به شکنجه ها و توهینهایی که « دادستانی و اداره اطلاعات کرج» نسبت به وی روا داشته اند اعتراض کرد.
به گزارش هرانا(۱۰فروردین۸۹) که خود یک «جانباز ۵۹درصدی» است در نامه خود نوشته است: « من به کدام دلیل و برهان ، مستحق قرار بازداشت موقت مقام قضایی و سلول انفرادی اداره اطلاعات کرج بودم؟ به کدامین گناه مرا با پابند و دست بند و چشم بند مورد بازجویی قرار دادند؟ به کدامین جرم و گناه باید دیه به افرادی پرداخت کنم که نه آنها را میشناسم و نه به آنها جراحتی وارد کردهام».
شایان یادآوری است که مرتضی سپندار روز یازدهم مهرماه سال ۸۷ به همراه سه تن دیگر از دراویش گنابادی و به دنبال شکایت چهار تن از اعضای موسسه فرهنگی نور معرفت و حوزه علمیه امام جعفر صادق و پایگاه بسیج شهر کرج به اتهام توهین و ضرب و شتم از سوی نیروهای انتظامی دستگیر شده بود در داگاه بدوی به یکسال حبس محکوم شد.

یکی از دارویش گنابادی در نامه ای به شکنجه ها و توهینهای نسبت به خودش اعتراض کرد



سه شنبه، ۱۰ فروردین ۱۳۸۹ / ۳۰ مارس ۲۰۱۰- مرتضی سپندار یکی از دارویش گنابادی در اعتراض به محکومیت خود از سوی دادگاه تجدید نظر نامه ای به مسئولان نوشت و به شکنجه ها و توهینهایی که « دادستانی و اداره اطلاعات کرج» نسبت به وی روا داشته اند اعتراض کرد.
به گزارش هرانا(۱۰فروردین۸۹) که خود یک «جانباز ۵۹درصدی» است در نامه خود نوشته است: « من به کدام دلیل و برهان ، مستحق قرار بازداشت موقت مقام قضایی و سلول انفرادی اداره اطلاعات کرج بودم؟ به کدامین گناه مرا با پابند و دست بند و چشم بند مورد بازجویی قرار دادند؟ به کدامین جرم و گناه باید دیه به افرادی پرداخت کنم که نه آنها را میشناسم و نه به آنها جراحتی وارد کردهام».
شایان یادآوری است که مرتضی سپندار روز یازدهم مهرماه سال ۸۷ به همراه سه تن دیگر از دراویش گنابادی و به دنبال شکایت چهار تن از اعضای موسسه فرهنگی نور معرفت و حوزه علمیه امام جعفر صادق و پایگاه بسیج شهر کرج به اتهام توهین و ضرب و شتم از سوی نیروهای انتظامی دستگیر شده بود در داگاه بدوی به یکسال حبس محکوم شد.

اتحادیه عرب: ایران جزایر سه گانه را به امارات بدهد تا برادری مان حفظ شود!


در متنی که به تصویب این نشست رسید، درخواست شده تا موضوع جزایر سه گانه ایرانی مورد ادعای امارات در شورای امنیت سازمان ملل متحد مطرح شود.

سران کشورهای عضو اتحادیه عرب در  بیانیه پایانی نشست خود در شهر" سرت " لیبی ، ضمن حمایت از ادعای حاکمیت امارات بر جزایر سه گانه ایرانی در خلیج فارس، انجام اقدامات و بهره گیری از وسایل مسالمت آمیز توسط امارات برای بازگرداندن حاکمیتش بر این جزایر (!) را تایید کرد.

نشست اتحادیه عرب در سطح سران دیروز یکشنبه به کار خود پایان داد.

در بند پنجم بیانیه پایانی نشست عادی بیست و دوم سران کشورهای عربی در لیبی آمده است:
"برای حفظ روابط برادرانه عربی ایرانی، دوباره از دولت ایران می خواهیم که از سه جزیره اماراتی تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی عقب نشینی کند و این سه جزیره را به حاکمیت امارات بازگرداند.
همچنین از موضع دولت امارات برای پی گیری اقدامات و وسایل مسالمت آمیز برای بازگرداندن جزایر سه گانه تقدیر می شود.
از معمر قذافی رهبر لیبی  می خواهیم تلاش های خود را میان ایران و امارات ادامه دهد تا ارجاع موضوع جزایر سه گانه به دادگاه بین المللی موافقت شود."

خبرگزاری رسمی مصر نیز از شهر سرت لیبی محل برگزاری نشست سران کشورهای عضو اتحادیه عرب گزارش داد در متنی جداگانه ای  که به تصویب این نشست رسید، درخواست شده تا موضوع جزایر سه گانه ایرانی مورد ادعای امارات در شورای امنیت سازمان ملل متحد مطرح شود.

بر پایه این متن ،  ادعا شده که  جزایر سه گانه ابوموسی، تنب کوچک و تنب بزرگ متعلق به امارات هستند ولی هم اکنون توسط ایران اشغال شده اند!

در این متن ادعا شده که ادامه اشغال سه جزیره اماراتی ! توسط ایران باعث می شود تا امنیت منطقه (خلیج فارس) به طور کامل به خطر بیافتد و از معمر قذافی رهبر لیبی نیز خواسته شده تا تلاش های میانجیگرایانه ای را در موضوع جزایر سه گانه ایرانی  انجام دهد.

براین اساس ، طرح های ایران برای ساخت واحدهای مسکونی برای اسکان دادن به ایرانی ها در جزایر سه گانه، رزمایش های نظامی ایران که شامل این جزایر و حریم دریایی و هوایی این جزایر می شود محکوم شده است.

در این متن همچنین از ایران خواسته می شود تا از این اقدامات و فعالیت های تحریک آمیز دست بردارد اقداماتی که بیانگر دخالت در امور داخلی دولت مستقل است و به ایجاد اعتماد کمکی نمی کند بلکه باعث  تهدید امنیت و ثبات در منطقه می شود و امنیت دریانوردی بین المللی  و منطقه ای در خلیج فارس را به خطر می اندازد.

همچنین از ایران خواسته شده تا مسئله جزایر سه گانه براساس مبانی و قواعد قانون بین الملل و از جمله رجوع به دادگاه بین المللی حل شود  یا اینکه به گفت وگوهای دو جانبه تن دهد .

 این متن از معمر قذافی رهبر لیبی نیز خواسته شده تلاش کند تا ایران ارجاع موضوع جزایر سه گانه به دادگاه بین المللی را قبول کند و همه کشورهای عربی نیز در ارتباطها  و تماس های خود با ایران موضوع جزایر سه گانه را پیش بکشند و مطرح کنند.

همچنین این متن توصیه می کند تا به دبیر کل سازمان ملل متحد و رئیس شورای امنیت اهمیت باقی ماندن موضوع جزایر سه گانه در میان موضوعات مطرح در شورای امنیت ابلاغ شود تا اینکه ایران به اشغال جزایر سه گانه پایان دهد و دبیر کل اتحادیه عرب نیز این موضوع را پیگیری و گزارشی را در این باره به اتحادیه عرب ارائه کند.

موضوع جزایر سه گانه که ایران بارها بر مالکیت کامل بر آنها تاکید کرده در حالی مطرح می شود که نشست اتحادیه عرب در لیبی قرار بود برای موضوع اشغال فلسطین توسط اسرائیل و اقدامات اشغالگرایانه صهیونیست ها برای یهودی سازی شهر قدس اقدامی انجام دهد .
منبع


۱۳۸۹ فروردین ۴, چهارشنبه

آقای ابراهيم نبوی ، شما در جايگاهی نيستی كه بخواهی جنبش مردم را بنام موسوی و گروهش ثبت كنی و سفر كاسپين ماكان به اسرائيل را محكوم كني




خود شما محكومی كه در سالهای گذشته نه چندان دور در كنار لاجوردی جنايتكار بودی و شاهد و ناظر كشتار جوانان اينمرز و بوم

ابراهیم نبوی به اعتراف خودش دیر زمانی مدیر سیاسی وزارت کشور و جانشین مدیر کل اجتماعی وزارت کشور بوده است و البته وی اشاره ای به این نمی نماید که در همان زمان نخست وزیری میر حسین موسوی ، وی در وزارت کشور که بواقع در آن سالها به موازات و در کنار وزارت اطلاعات نوپای کشور فعالیت می نموده، مسئولیت تخلیه اطلاعاتی زندانیان سیاسی و آماده کردن آنها برای شوهای ندامت و تواب سازی بوده است را بر عهده داشته. نبوی در کنار اسدالله لاجوردی مسئولیت خرد کردن زندانیانی را بر عهده داشته که بیشترشان بعدها درقتل عام زندانیان سیاسی روانه گورستانهای بی نام و نشان شدند

بله ایشان را مشاهده می نمائید که روزگاری در کنار لاجوردی نشسته و تواب سازی می نمودند و روزگاری هم با طنزهای خود ملت را می خندانده و اکنون هم نوار سبز می بندد تا همه را به مشارکت در انتخاباتی که حضور فعالانه و گسترده در آن مد نظر رهبری می باشد دعوت نماید

سوال از آقای نبوی اين است كه شما برای ملت چه كاری انجام دادي، به غير از طنزهای هدف دار و بی مزه كه فقط خودت بايد به كارهايت بخندي/ چند ماه زندان رفتن خود را با از دست دادن ندای ماكان مقايسه نكن و رنگ شما نفوذی های جمهوری اسلامی ديگر برای جوانان رنگی ندارد. در صدای آمريكا به برنامه های شما برای اولين بار گوش دادم ولی بسيار زود دريافتم كه بهتر است صدای تلويزيون را ببندم و حركات لبان جنابعالي را مشاهده كنم. نوشته هايت همچون صدايت و گذشته مملو از همكاری با رژيم دارای اصطكاك روح و روان است / هر بلبلی ، بلبل نيست ، گوش دادن به آواز كلاغ به از مزدور قلم به دست


امير علی ۲۴ مارچ

--------------------------
---------------------

يادداشت ابراهيم نبوی بر عليه كاسپين ماكان
تاریخ انتشار: ۰۴ فروردین ۱۳۸۹, ساعت ۲:۰۵ قبل از ظهر

سفر کاسپین ماکان ربطی به سبزها ندارد

سفر کاسپین ماکان، نامزد نداآقاسلطان به اسرائیل نمونه روشن و مشخص سوء استفاده از جنبش سبز برای حل مشکلات شخصی است. او یک آدم معمولی است که می تواند هر موضعی در زندگی شخصی اش بگیرد و هر کاری دلش می خواهد بکند. اما رفتارهای جنبش سبز توسط رهبران مشخص و معینی تعریف می شود که همین رفتارها آن رهبران را در موقعیت رهبری تثبیت می کند. این سفر یک اقدام غیرمسوولانه فردی است که به عواقب رفتارش فکر نمی کند و قدرت تشخیص مصالح عمومی جنبش را ندارد و اصولا به آن فکر نمی کند.



طبیعی است که هر کسی در هر جای جهان می تواند به عنوان سفیر یا رهبر جنبش سبز هر حرفی را بزند، اما مسوولیت رفتار و کردار او با جنبش سبز نیست. حتی اگر یکی از رهبران سبز در داخل هم چنین کاری کرده بود، جنبش سبز او را از موقعیتی که داشته کنار می گذاشت و اجازه نمی داد که افراد بدون در نظر گرفتن مصالح عمومی که مهم ترین آن توجه به آسیب پذیری سبزها در موقعیت کنونی کشور است،عمل کند و از سوی جنبش حذف می شد و رفتارش غیرمسوولانه و نادرست شناخته می شد. کاسپین ماکان نه سفیر جنبش است و نه هیچ مرتبه و موقعیت تعریف شده ای در جنبش دارد. بارها و بارها دیده ایم و شنیده ایم که بسیاری از کسانی که به نحوی در فضای سیاسی کشور دچار آسیبی شده اند، یا حتی دچار آسیبی هم نشده اند، بخاطر حل مشکلات شخصی خود، سخنی گفته اند یا رفتاری کرده اند که آن سخن و رفتار به جنبش آسیب زده است. اگر بناست کسی مشکل شخصی اش را حل کند، اما هزاران تن دیگر را دچار مشکل کند، جایی در جنبش مردم ایران نخواهد داشت.

جنبش سبز، به عنوان یک جنبش ملی و فراگیر از رهبری مشخص و روشنی برخوردار است که مواضع جنبش را تعیین می کند. این رهبری نمی تواند از نظر عموم مردمی که به جنبش سبز قدرت می دهند فاصله بگیرد. میرحسین موسوی بارها و بارها اعلام کرده است که نقش او در حقیقت به عنوان برآیند نظرات سبزهای کشور تعریف می شود. وقتی موسوی و کروبی نیز برای رفتار خود مصالح جنبش را تعریف می کنند، رفتارهای غیرمسوولانه افرادی که هیچ تعریف روشنی از نظر جامعه ندارند، نمی تواند به معنای رفتار جنبش سبز تعریف شود.

حکومت بارها و بارها بسیاری از نیروهای جنبش سبز را عامل صهیونیسم نامیده و ما را عنصر اسرائیل معرفی کرده است، این حکومت نیاز به بهانه ندارد. آنها در هر حال تهمت خودشان را می زنند، اما دادن بهانه به این حکومت و این دولت کاری بسیار غیرعقلانی است. اگر افراد و نیروهای حامی جنبش دموکراسی ایران، از نظر عموم مردم اهمیت و ارزش پیدا می کنند، بخاطر نقش و موقعیتی است که در پیشبرد اهداف جنبش و نزدیک کردن جنبش به پیروزی انجام می دهند. طبیعی است که اگر کسی در این وضع رفتاری برخلاف خواست عمومی مردم بکند و باعث آسیب رساندن به نیروهای جنبش و اعتبار بشود، جامعه ایران او را کنار می گذارند.

سوء استفاده افراد از نام و هویت افراد، دقیقا با تعریف سوء استفاده می تواند تعبیر و توصیف شود. کاسپین ماکان یک فرد عادی و معمولی است و اشتباهات او ربطی به جنبش سبز ندارد. پیش از این پدر شهید محسن روح الامینی، با آیت الله خامنه ای ملاقات کرد و تلویحا از سرکوب جنبش حمایت کرد. اینکه موضع گیری پدر شهیدی گرانقدر از شهدای جنبش سبز، در کنار کسی قرار بگیرد که دستور سرکوب جنبش را داده است، نه از شخصیت و ارزش محسن روح الامینی می کاهد و نه ایجاد حقی برای پدرش می کند. ندا آقاسلطان، شهید بزرگ جنبش سبز، قربانی بیرحمی حکومت در مقابل مردم است. سوء استفاده از نام او توسط نامزدش، به همان اندازه زشت و غیرانسانی است که تبلیغات حکومتی علیه ندا در جریان مرگ وی.

جنبش سبز، جنبشی مسوول در قبال پیشبرد مبارزه مردم ایران برای احقاق حقوق آنهاست. کسی حق ندارد سفیر خودخوانده جنبش شود و از سوی جنبش نظری را اعلام کند. من به عنوان یکی از حامیان جنبش سبز، سفر کاسپین ماکان به اسرائیل و رفتار وی را در بازی تبلیغاتی و سوء استفاده از شخصیت ندا را عملی زشت و مخالف منافع جنبش می دانم. جنبش سبز به آسانی تا به اینجا نرسیده است. ما در نه ماه گذشته هر روز قربانی داده ایم و بهترین فرزندان این کشور زیر ضرب خشونت حکومت آسیب های فراوانی دیده اند. ما از حیثیت و جان جنبش دفاع می کنیم و اجازه سوء استفاده به افرادی که برای حل مشکلات شخصی شان دیگران را قربانی می کنند، نمی دهیم.


ابراهیم نبوی

chat online casino Casino ONLINE Counter